یه جای جدید مینویسم. حسش مثل پوشیدن لباس خوب یا رفتن به یه جای جدید خوبه.
https://virgool.io/@Esprichoo
یه جای جدید مینویسم. حسش مثل پوشیدن لباس خوب یا رفتن به یه جای جدید خوبه.
https://virgool.io/@Esprichoo
فکر کنم چند قسمت تو سیزنهای مختلف بوجک درمورد قضیه نوشتن دایانه. دقیقا تو یه قسمت پروسه نوشتنش و این که تو ذهنش چی میگذره که نمیتونه بنویسه رو نشون میده. تصویر پردازی خیلی خوبی داره. خیلی قشنگ نشون میده چه اتفاقی میفته. خیلی تو اون قسمت باهاش همزاد پنداری کردم. میره سراغ چیزی که باید بنویسه ولی نمیتونه دقیقا دست بذاره روش و شروع کنه به نوشتنش. من هر شب قبل از خوتب فکر میکنم نشستم پشت لبتاپ و تند و تند از همه چی مینویسم. کلی نوت نصفه دارم. هیچکدومشون به نظرم ارزش ادامه دادن یا حتی اینجا گذاشتن رو نداره. این قضیه خیلی اذیتم میکنه. فکر میکنم شاید از اولش هم قرار نبوده چیز خاصی بنویسم و صرفا چون اینجا رو دارم حس میکنم چیزی برای نوشتن دارم.
دوستی برای من اینجوری شروع میشه که میگم هر کاری که این نفر جدید کرد بهش فرصت بدم و بشناسمش. تا جایی که میشه رابطه رو پیش ببرم. برای دوستهای پسر معمولی هیچوقت همچین چیزی نبوده. در مورد این دوستم دو نفر به من گفتن که شما به هم نمیخورین ولی من شیش ماه وقت نیاز داشتم تا خودم بفهمم چرا بهم نمیخوریم. تو روزهایی که ناهار خورده نخورده باید خانم رو تو خیابونها جمع میکردم، شب امتحان درس خونده و نخونده به ایشون رسیدگی میکردم، خوابیده و نخوابیده به نالههای ایشون گوش میدادم، وضع روحی خودم چه خوب چه بد به ایشون مشاوره میدادم و با وضعیت مناسب یا نامناسب باید دوست ایشون رو تو جمع میپذیرفتیم و با این وجود اون نمیتونه کاری برای من بکنه چون فکر میکنه الان حسش نیست، نیاز نداره، به نفعش نیست یا هر دلیل مسخره دیگه. نمیتونم تمام حسهای منفی که دارم رو اینجا منتقل کنم ولی واقعا باعث میشه فکر کنم دوری و دوستی بهتره، یا دخترها به درد دوستی نمیخورن یا دخترها حسودن که همه اینها چرندیاتی بیش نیست. فقط حس فقدان عظیمی دارم که چطور این همه ارزش گذاشتن و اهمیت دادن رو هدر دادم. چطور هیچوقت قضیه جوری که من میدیدم نبوده و چطور من فقط ابزاری. بودم که از همه چیز دم دستتر و امادهتر بوده و بقیه حاضر نشدن از این زورگو اطاعت کنن.
ادرس وبلاگ رو عوض کردم چون یکسری از دوستهام که اینجا بهشون فحش میدادم وبلاگ رو میخوندن و ناراحت میشدن، البته الان دوست نیستیم ولی ناراحتشیون همچنان به من میرسید. حالا نمیدونم چند درصد من بیشعورم چند درصد اونا((((:
از این به بعد برنامههای ما خاله زنکی میشه. ادرس هم کسی نداره راحت به همه فحش میدم. واقعا نمیدونم چرا ادرس میدم به ملت، مشکلم چیه دقیقا.