چهارشنبه ۲۸ آبان ۹۳
کنار ایستگاه نزدیک دانشگاه وایساده بودیم با بچه ها یکی رد شد گفت سلام علکیم
منم بلند گفتم وعلیکم السلام
همه بچه ها یهویی گفتن هیییس ساکت ابروریز
و ملتفت شدم که یکی از پسرا کلاس داشته نگاه میکرده :/
+
یه علامت زده بودم.رو دستم که کارم یادم نره
بعدش یادم نمیومد برای چه کاری زدم
دو ساعت سوژه خنده بودم تا یادم اومد باید برنامه ای که استاد دانش خانواده گفته باید تو تی وی نگاه کنم
که قضیش مفصله بعدا میگم
منم بلند گفتم وعلیکم السلام
همه بچه ها یهویی گفتن هیییس ساکت ابروریز
و ملتفت شدم که یکی از پسرا کلاس داشته نگاه میکرده :/
+
یه علامت زده بودم.رو دستم که کارم یادم نره
بعدش یادم نمیومد برای چه کاری زدم
دو ساعت سوژه خنده بودم تا یادم اومد باید برنامه ای که استاد دانش خانواده گفته باید تو تی وی نگاه کنم
که قضیش مفصله بعدا میگم