جوجه سرباز

داشتیم با بچه ها از امام زاده برمیگشتیم, چندتا سرباز وایساده بودن داشتن با تلفنای عمومی حرف میزدن.
منم که خیلی هیجان زده بودم بلند گفتم سلاااااااام برسوووونین.

خخخخخخخخخ

پ.ن
هیجان زدگیم جریان داره که خدمتتون عرض میکنم :دی
۱
خانم والیوم
۰۱ آذر ۱۰:۳۹
این هیجان زدگی های شوما آخر کار دستت میده..

اونا هیچی نگفتن؟

پاسخ :

:دی فقط نگاه کردن تو دلشونم گفتن این دختره دیوونه اس خخخخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان