قاتل

سه شنبه ۱۶ دی ۹۳
جوری سر جلسه مراقبمون بودن که حس قاتل بودن بهم دست داد.
۳
۳ نظر
ft_nk
۱۶ دی ۱۴:۰۹
تا شما باشین دیگه اونطوری تقلب نکنین!!
::)

پاسخ :

ما که تقلب نکردیم بقیه تفلب کردن :دی
ft_nk
۱۷ دی ۱۲:۳۸
گرفتن تقلب یا رسوندنش!!! دوتاش تقلبه دیگه!:)

پاسخ :

نخیر اهمم :دی
ft_nk
۱۹ دی ۱۸:۴۷
حرف گوش کن!!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MENU
آخرین نظرات
جالبه شما فقط از دیدگاه خودت حرف زدی.. و ادما هم اون ...
من ارتباط بدون خشونتو با یه گروه کتاب خوانی خوندم و حس میکنم خیلی غیر عملیه، نظرت چیه؟
بیشتر وقتا اشتباهاً به "اطرافیان" میگیم " دوست". لازمه فرق ...
ما واسه پایان نامه به همچین وضعیتی گرفتار شده بودیم، یه بار ...
یه جورایی هردوش.  برا خودت چون به آدمی که ارزششو نداشت بها ...
تا دلمون بخواد حرف داریم برای نوشتنش اما نمی‌نویسیم! اگه ...
منم با همچین شرایطی مواجه بودم ... میدونی میگذره، ولی بازم ...
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان