استخوان خوک و دست های جذامی

وضعیت اب و هوا کاملا خودش رو با رفت و امد من تطبیق داده.
دفعه پیش به خاطر برف و بسته شدن جاده نزدیک بود به اولین امتحان اولین ترم اولین سال تحصیلیم نرسم و حذفش کنم و اخر سر هم مجبور شدم 100 کیلومتر راه موازی برم.
ساعت 7 برسم خوابگاه و ساعت 8 برم سر امتحان.
شنیده شده سر امتحان قیافم مثل زامبی ها بوده.
حتی پیشنهاد اوردن چای و قهوه هم بود.ولی من از این جور چیزا نمیخورم: دی

اما این دفعه برف کاملا سرویسم کرد.
حتی تا پای ماشین هم رفتم ولی چون جاده بسته بود حرکت نکرد.
پس به اولین جلسات دومین ترم اولین سال تحصیلیم نمیرسم: دی
البته هم کلاسی ها اینطوری دلداری دادن که هفته اول رو هواست هفته بعدی هم که هفته قبل از عیده و شما زحمت بکشید و اصلا نیایید:/

همینجا یه تشکر ویژه ازشون میکنم.

ولی گذشته از همه این ها جاده تو شب قشنگ ترین منظره است.حالا فرض کنید برفی هم باشه.....
اصلا نمیخوای و نمیتونی چشمات رو ببندی.
یه ارامش خیلی خاص داره.
باید وایسی و با صدای پای مخصوص برف از کوه بالا بری, نوک نوک قله وایسی, اول راه شیری رو بغل کنی بعد هم با تک تک ستاره ها دست بدی. ماه هم که تکلیفش معلومه یه ماچ ابدار:دی
اخرشم میشه داد زد الحمد لالله. Your amazing !!!!

تا حالا این جاده رو طرف صبح طی نکردم.یه pdf دان کردم شاید از کسل بودنش کم کنه.
۱
ft _nk
۰۹ اسفند ۱۴:۵۶
دخی عاشق بیان احساساتتم!!!

پاسخ :

3لولتیم.اونم عاشق توئه خخخخخخخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان