يكشنبه ۲۴ اسفند ۹۳
شدم شبیه حلزون
کل زندگیم تو یه چمدون قهوه ای جمعه که میکشم اینور اونور.
کاش میشد اندازه یه بقچه باشه که به منقار بگیرم و پرواز کنم .
یه مانتو سبز خاص پسته ای دارم دقیقا همون رنگی که عاشقشم.پایه ثابت چمدونمه ولی اصلا دلم نمیاد بپوشمش فقط حملش میکنم:|
خودم کم کتاب و جزوه دارم کتابا یکی دیگه رو هم باید ببرم به علاوه مقادیر متنابهی کتاب غیر درسی و یه کتاب زبان که دوساله میخوام بخونم هنوز موفق نشدم :/
شاید این عید موفق شدم شاید.....
یکی نیست بهم بگه تو که اصن روسری نمیپوشی مرض داری
روسری با خودت میبری میاری؟
استدلالم هم اینه که جایی نمیگرن که وزنیم ندارن -____-
هربارم که میخوام به جا چمدون یه کوله ببرم اینقدر وسیله جمع میکنم که مجبورم دوتا چمدون ببرم.
معلوم نیست کی قراره این وسیله ها تموم شن.
تو خونمون اگر فقط یه تخت با امواج اینترنت تو اتاق بود میتونستم زندگی کنم الان کل خونمونم ببرم بازم یه چیز کمه.
حالا من مینویسم شما با سوز بخونید سینه بزنید:
دانشجو بدبخت دانشجو اواره دانشجو اویزون...
کل زندگیم تو یه چمدون قهوه ای جمعه که میکشم اینور اونور.
کاش میشد اندازه یه بقچه باشه که به منقار بگیرم و پرواز کنم .
یه مانتو سبز خاص پسته ای دارم دقیقا همون رنگی که عاشقشم.پایه ثابت چمدونمه ولی اصلا دلم نمیاد بپوشمش فقط حملش میکنم:|
خودم کم کتاب و جزوه دارم کتابا یکی دیگه رو هم باید ببرم به علاوه مقادیر متنابهی کتاب غیر درسی و یه کتاب زبان که دوساله میخوام بخونم هنوز موفق نشدم :/
شاید این عید موفق شدم شاید.....
یکی نیست بهم بگه تو که اصن روسری نمیپوشی مرض داری
روسری با خودت میبری میاری؟
استدلالم هم اینه که جایی نمیگرن که وزنیم ندارن -____-
هربارم که میخوام به جا چمدون یه کوله ببرم اینقدر وسیله جمع میکنم که مجبورم دوتا چمدون ببرم.
معلوم نیست کی قراره این وسیله ها تموم شن.
تو خونمون اگر فقط یه تخت با امواج اینترنت تو اتاق بود میتونستم زندگی کنم الان کل خونمونم ببرم بازم یه چیز کمه.
حالا من مینویسم شما با سوز بخونید سینه بزنید:
دانشجو بدبخت دانشجو اواره دانشجو اویزون...
بعدا نوشت:
ترمینال تقیر دکور داده بود و بعدا ز چهاربار گشتن کل ترمینال و وقتی که از نفس افتادم بالاخره پرسیدم باید کجا برم.مرده خندش گرفته بود..
غرور مردونم نمیذاشت سوال بپرسم:دی