چهارشنبه ۲۷ اسفند ۹۳
همه تو راه رفتن گریه میکنن من برگشت :دی
همه جا ساکت، اروم، تاریک.
ماشین راه خودشو توتاریکی جاده طی میکنه.
بخوای اغراق کنی فقط خودت تو ماشینی.
بهترین وقت که بری تو فکر درواقع تو فکر غرق شی.
با یه فیلم دفاع مقدس که بهونه ابرومند میده دستت.
و یه اهنگ کاملا اتفاقی :
I dont know how to stop
how to stop
these tear drops
that drip drop، drip drop
drip drop، drip drop
تنها مزاحمی ، یه پسر روانی بود که از شانس من دقیقا هم ردیف من نشسته بود و کس دیگه ای هم تو ردیف ما نبود.
دلم میخواست یه کلت داشتم همونجا دنیا رو از شرش راحت میکردم.
مرض اینه بودن داشت.هر کار میکردم تکرار میکرد.
وقتی میخواستم چیپس بخورم حالش گرفته شه اونم چیپس داشت دقیقا چیتوز ساده :|
اینجا بود که اشک و لبخند قاطی شد امیدوارم ندیده باشه :P