مصائب یک دوشیزه

همه تو راه رفتن گریه میکنن من برگشت :دی

همه جا ساکت، اروم، تاریک.

ماشین راه خودشو توتاریکی جاده طی میکنه.

بخوای اغراق کنی فقط خودت تو ماشینی.

بهترین وقت که بری تو فکر درواقع تو فکر غرق شی.

با یه فیلم دفاع مقدس که بهونه ابرومند میده دستت.

و یه اهنگ کاملا اتفاقی :

I dont know how to stop

how to stop

these tear drops

that drip drop، drip drop

 drip drop، drip drop



تنها مزاحمی ، یه پسر روانی بود که از شانس من دقیقا هم ردیف من نشسته بود و کس دیگه ای هم تو ردیف ما نبود.

دلم میخواست یه کلت داشتم همونجا دنیا رو از شرش راحت میکردم.

مرض اینه بودن داشت.هر کار میکردم تکرار میکرد.

وقتی میخواستم چیپس بخورم حالش گرفته شه اونم چیپس داشت دقیقا چیتوز ساده :|

اینجا بود که اشک و لبخند قاطی شد امیدوارم ندیده باشه :P

۱
?
۲۷ اسفند ۱۴:۳۰
://

پاسخ :

محتوی از کامنت میچکه:دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان