سه شنبه ۲۵ فروردين ۹۴
من عاااااااشق این روپوشم بودم.
خیلی حال میداد باهاش توی بخش راه بری.
ولی به قول یکی از پسرا امروز روز من بود.
اول کلاس استاد با اشاره به من و رو به بچه ها گفت ساعت کلاس زود بود?
بچه ها:نه
پس چرا چشمای بعضیاتون پف داره??
من :| (پفش خدادادیه:دی)
و وقتی کاملا فهمیدم که امروز روز منه که...
قوطی رنگ چپه شد یعنی چپش کردم و دستم, میز کارم, کف ازمایشگاه, شلوارم, کفشم و از همه مهمتر روپوشمو رنگ کردم تا این عوضیا ( منظور باکتری ها هستن)رنگ بگیرن.
البته من کارمو قطع نکردم و کف ازمایشگاه رو پسرا لططف کردن با اتانول حسابی پاک کردن ولی باز ردش موند.
در تمام مدت استاد با لبخند منو نگاه میکرد.حتی وقتی از ازمایشگاه اومدم بیرون با لبخند بدرقه ام کرد.نفهمیدم هدفش چی بود:/
الانم نهار نخورده و خسته با هم اتاقیام و مسواک و وایتکس افتادیم به جون روپوش ولی باز ردش میمونه:(
مثل دختری که عروسکش خراب شده
یا بچه ای که لباسش عیدش کثیف شده
یا پسری که تو بازی فوتبال راهش نمیدن
ناراحتم.
:((((((
خیلی حال میداد باهاش توی بخش راه بری.
ولی به قول یکی از پسرا امروز روز من بود.
اول کلاس استاد با اشاره به من و رو به بچه ها گفت ساعت کلاس زود بود?
بچه ها:نه
پس چرا چشمای بعضیاتون پف داره??
من :| (پفش خدادادیه:دی)
و وقتی کاملا فهمیدم که امروز روز منه که...
قوطی رنگ چپه شد یعنی چپش کردم و دستم, میز کارم, کف ازمایشگاه, شلوارم, کفشم و از همه مهمتر روپوشمو رنگ کردم تا این عوضیا ( منظور باکتری ها هستن)رنگ بگیرن.
البته من کارمو قطع نکردم و کف ازمایشگاه رو پسرا لططف کردن با اتانول حسابی پاک کردن ولی باز ردش موند.
در تمام مدت استاد با لبخند منو نگاه میکرد.حتی وقتی از ازمایشگاه اومدم بیرون با لبخند بدرقه ام کرد.نفهمیدم هدفش چی بود:/
الانم نهار نخورده و خسته با هم اتاقیام و مسواک و وایتکس افتادیم به جون روپوش ولی باز ردش میمونه:(
مثل دختری که عروسکش خراب شده
یا بچه ای که لباسش عیدش کثیف شده
یا پسری که تو بازی فوتبال راهش نمیدن
ناراحتم.
:((((((