چهارشنبه ۹ ارديبهشت ۹۴
داشتم با مسوول خوابگاه دعوا میکردم میگفت من چند سال تو شهر شما دانشجو بودم خیلی مردم ریلکسی هستن نمیدونم چرا تو اینقدر شوری داری و شری :/
+
دو هفته اس قراره خانواده بیان پیش من.
یه ساعت مونده به حرکت گفتن نمیان.
اول تصمیم گرفتم به نشانه اعتراض اصلا خونه نرم ولی خیلی سخت بود .
خونه میرم از اتاقم بیرون نمیام.
باشد که رستگار شوم:دی
+
دو هفته اس قراره خانواده بیان پیش من.
یه ساعت مونده به حرکت گفتن نمیان.
اول تصمیم گرفتم به نشانه اعتراض اصلا خونه نرم ولی خیلی سخت بود .
خونه میرم از اتاقم بیرون نمیام.
باشد که رستگار شوم:دی