جمعه ۲۶ تیر ۹۴
از همین تریبون از دوستانی که نذاشتن من دیشب و بخصوص بعد از سحر بخوابم کمال تشکر رو دارم!
در حالت عادی از این مسیر فرعی ماشین رد نمیشه چه برسه به اینکه جمعه باشه!
ولی خوبیش این بود که خلوت بود و کلی دویدیم و دویدیم, 5 دقیقه ای به دانشگاه رسیدیم:/
با کلی اصرار بهمون 10 دقیقه وقت دادن منم تو 5 دقیقه مثل میگ میگ همه سوالا رو جواب دادم و دوره کردم و برگه رو کوبیدم تو صورت مراقب:دی
و اینقد ادرنالین ترشح کردیم که الان میتونیم به برادران و خواهران افسرده کمک کنیم ^_^
تو راه برگشت هم اهنگ گوش کردیم
انگار نه انگار اتفاقی افتاده:دی
فایزه الان از شدت استرس و حرص خوردن بخاطر بیخیالی من سکته کرده افتاده گوشه اتاق:دییییییی
در حالت عادی از این مسیر فرعی ماشین رد نمیشه چه برسه به اینکه جمعه باشه!
ولی خوبیش این بود که خلوت بود و کلی دویدیم و دویدیم, 5 دقیقه ای به دانشگاه رسیدیم:/
با کلی اصرار بهمون 10 دقیقه وقت دادن منم تو 5 دقیقه مثل میگ میگ همه سوالا رو جواب دادم و دوره کردم و برگه رو کوبیدم تو صورت مراقب:دی
و اینقد ادرنالین ترشح کردیم که الان میتونیم به برادران و خواهران افسرده کمک کنیم ^_^
تو راه برگشت هم اهنگ گوش کردیم
انگار نه انگار اتفاقی افتاده:دی
فایزه الان از شدت استرس و حرص خوردن بخاطر بیخیالی من سکته کرده افتاده گوشه اتاق:دییییییی