پنجشنبه ۲۳ مهر ۹۴
خیلی حال میده که دیگه سال اولی نیستیم((:
+
فهمیدم که این من نیستم که خیلی خوبم و منعطف!
اگر یکی مثل خودم با من باشه عمرا همه چی اینقدر شیرین و بی اختلاف باشه!
+
احتمالا باید ادبیات رو تو اوج و با افتخار حذف کنم و گرنه خطر انداختن حتمی است!
شعور, شخصیت, فهم, انسانیت, شان استادی زیر صفر کلوین!!!!!
از هر چی شعره متنفر شدم!!
+
انا کارنینا خودکشی کرد!
خیلیییی خووووب بود
با روزی دو صحفه خونذن بالاخره رسیدم به این قسمت
در همان لحظه از کاری که کرده بود وحشت کرد."کجایم؟چه میکنم؟برای چه؟" میخواست برخیزد و خود را واپس کشد.اما چیزی سیاه که نرمی و ترحم نمیشناخت بر سرش کوفت و واژگونش ساخت و به پشت بر زمین کشاندش.آنا که مبارزه را ناممکن دید گفت:خدایا, گناهانم را ببخش!
پ.ن
خودشو پرت کرد جلوی قطار
+
فهمیدم که این من نیستم که خیلی خوبم و منعطف!
اگر یکی مثل خودم با من باشه عمرا همه چی اینقدر شیرین و بی اختلاف باشه!
+
احتمالا باید ادبیات رو تو اوج و با افتخار حذف کنم و گرنه خطر انداختن حتمی است!
شعور, شخصیت, فهم, انسانیت, شان استادی زیر صفر کلوین!!!!!
از هر چی شعره متنفر شدم!!
+
انا کارنینا خودکشی کرد!
خیلیییی خووووب بود
با روزی دو صحفه خونذن بالاخره رسیدم به این قسمت
در همان لحظه از کاری که کرده بود وحشت کرد."کجایم؟چه میکنم؟برای چه؟" میخواست برخیزد و خود را واپس کشد.اما چیزی سیاه که نرمی و ترحم نمیشناخت بر سرش کوفت و واژگونش ساخت و به پشت بر زمین کشاندش.آنا که مبارزه را ناممکن دید گفت:خدایا, گناهانم را ببخش!
پ.ن
خودشو پرت کرد جلوی قطار