381

له, گرسنه و تشنه رفتم جزوه کپی کنم , اینقدر شلوغ بود که کلافه و عصبانی هم شدم!
اعتراضی نکردم ولی موقع تحویل جزوه ها بنده خدا هر پنج دقیقه یه بار معذرت خواهی میکرد
منم اصلا حوصله جواب دادن نداشتم,باز بیشتر معذرت خواهی میکرد
بده قیافت جوری باشه که ملت مجبور شن معذرت خواهی کنن:|

+

خیلی خیلی خیلی کم بعضی اوقات از این که همه کارها و مسولییت های زندگیم رو دوش خودمه گریم میگیره:|

+
یکی دلیل هایی که از اشپزی زیاد خوشم نمیاد اینه که بعدش ادم بوی همه چیز میده جز ادم:|

+
حین یادگیری واکنش مردمک چشم به نور در مواقع امدادی به چشم رنگی نیاز داشتیم که فقط چشم خود استاد چشم سبز موجود بود
بنده خدارو کور کردیم
ولی چسبید
این همه ما یه بار اون
نمیشه پات رو توی ازمایشگاه بذاری و 10 سی سی ازت خون نگیره
حالا هی بگو استاد من خودم کم خونم
همینجوری هم خون هدر میدم
خونمو نیاز دارم
مگه گوش میده
:دی
۴
negar .s
۱۸ آبان ۰۲:۱۵
باز خوبه معذرت خواهی کرده..بعضیا طلبکار هم میشن!

آدم از این همه مسئولیت گریه اش میگیره ولی درنهایت حس پیروزمندانه و رضایت داری :)

پاسخ :

کو این نهایت?کجااااااااست?:دی
نفس نقره ای
۱۸ آبان ۱۷:۳۵
اسپیرچو کرمانیه دیگه؟ نه؟ :دی
احساس غربتم محو شد با دیدن این وب!

پاسخ :

:دی
پلاک هفت
۱۸ آبان ۱۸:۴۸
:))
قیافه طلبکارانه رو میارم تو ذهنم با تا کمر خم شدن اون بابا و معذرت خواهیش یه ماجرای خنده داری به دهنم میاد..:))

پاسخ :

خدا این شادی ها رو از شما نگیره:دی
مـــیـــمـــ ☺☺
۱۹ آبان ۲۲:۱۷
بیا من برات آشپزی کنم :)))))
من این روزا همش گریم میگیره

پاسخ :

این روز ها همان "این نیز" هستند که میگذرند.... :))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان