384

کلاس شلوغ پلوغ بود و منم چندتا اهنگ رو قاطی کرده بودم و داشتم با ریتم یه اهنگ دیگه برای خودم زمزمه میکردم  و دندون هم تراش میدادم و طبق معمول تو عالم خودم بودم...

یکی از اقایون که همیشه مورد لطف من بوده اومده بالای سرم میگه:از اون هایی که اینقدر نورو اناتومی خوندن که با خیال راحت اواز میخونن و دندون میتراشن بدم میاد
جز معدود دفعاتی بود که غافلگیر شدم و جواب نداشتم
گفتم منم همینطور !چه عجب سر یه چیز تفاهم داریم:دی

رفتیم سر جلسه و ....

میخواستم اخر امتحان بهش بگم منم اگر یکی بود که جواب همه سوال هارو بهم میگفت نه تنها از این جور ادم ها متنفر بودم بلکه اصن جزو دار و دسته ادم ها حسابش نمیکردم:دی

اصلا جز اصول کلاسه که هر استاد علوم تشریحی جدید رو بواسطه تقلب ازخودمون ناامید کنیم:دی




پ.ن
این ترم یه بدبختی داریم که باید شکل تک تک دندون ها رو با گچ یا موم یا صابون در بیاریم
بدبختی عظیییمییههه
خدا نصیبتون نکنه:|

+

در این ایام به گفته تنی چند از دوستان شبیه خواننده های دهه شصت, جوانان زمان شاه و حتی برادران کبوتر باز میباشم!

مدل مو و قیافه در این حد داغوووون :|

+

دو پرس غذای سلف رو با اق و پیف و تف چهار نفری خوردیم 

چند تا از پسرها رو روی چمن ها دیدیم که با اشتهای زایدالوصفی دارن غذایی مشکوک به غذای سلف رو میخورن

بعدا مطمئن شدیم که غذای سلفه

هیچی دیگه باز گشنمون شد میخواستیم بریم سلف:دی

+

شاهکار هفته قبل استاد ادبیات این بود که کلاس رو تقریبا نیم ساعت زودترر به خاطر خستگی خانم فلانی که بنده باشم تعطیل کرد

ایشالا خدا شفای عاجل عنایت کنه 

:دی

+

10 سی سی خون ناقابل روهم در راه علم فدا کردیم

باشد که مقبول افتد!

+


کتاب اما هم با این که وراجی زیاد داشت اما مناسب خیالپردازانی معتمد به نفس از جمله بنده اس

عاشقانه های ارام هنوز تموم نشده :|


۷
نگار :)
۲۷ آبان ۰۰:۳۵
وای غذای سلف خیلی داغونه :/

استاد ادبیاتمون حضور غیاب نمیکرد. .کلا دو جلسه رفتم سر کلاس..آخرش هم 20 شدم :دی

پاسخ :

خوشبحالت:((((( این پدر مارو دراورده!!!!!
روشنا ی صبح
۲۷ آبان ۰۸:۰۸
من جات بود کلا محو میکردم طرف رو :)))

پاسخ :

همشهریتون بودناااا + دیگه یه دهه شصتی اونم 67 زدن نداره:دیییییی
مـــیـــمـــ ☺☺
۲۷ آبان ۰۸:۴۵
:)))))
اون آقاهه رو هواشو داشته باش 
میدونی نهایت تنفر عشقه:|
:)))))))))
شوخی کردم باهات؛))))

پاسخ :

ایشون عشقش همون خانومیه که بهش تقلب میرسوند, اصن چون شب و روز بیرونن وقت نکرده بود بخونه ولی همکلاسی دخترم تو این درسا پیش زمینه داره(((:
eshgh 313
۲۷ آبان ۱۰:۳۷
نمیدونم چرا دوس دارم این ادما رو چیزی نگم !
فقط نگاشون کنم
بعد اونم با شرمندگی بره :دی
لذتی داره ! :دی

پاسخ :

این نوع لذات مخصوص خود شماست:دی
نفس نقره ای
۲۷ آبان ۱۰:۴۱
منم یکی دو هفته پیش در راه علم ٥ سی سی خون دادم رفت :| البته ریا نباشه بیست و پنج صدمم گرفتم :دی

پاسخ :

با رشوه قبول نیست:/
مـــیـــمـــ ☺☺
۲۷ آبان ۱۵:۲۷
:))))))
پس بکوبونش بی لیاقتو 

پاسخ :

بزرگتری گفتن کوچیک تری گفتن:دی
پلاک هفت
۲۷ آبان ۱۹:۲۹
نازش کن بذارش رو طاقچه خونتون..:)

پاسخ :

دندون ؟کتاب؟ چی؟من کیم؟ اینجا کجاست؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان