سه شنبه ۸ دی ۹۴
با تمام تنفری که برای ظرف شستن قائلم، فرصت خوبی برای فکر کردنه !!
+
خیلی بی شعورم
نمیتونم تلفنی حرف بزنم
یا رو در رو یا پیام
رعنا خودش پیام داده داییش فوت کرده منم مثل سیب زمینی انگار نه انگار
ناراحتم ولی هیچ حرکتی هم نمیکنم
هی عوضی تو الان باید بهش زنگ بزنی
:|||
+
الان یه کمپلکس از از تمام احساس های منفی ام
بچه بودن، بی شعور بودن، بی مصرف بودن، بی عرضه بودن،نفهم بودن، به درد نخور بودن، زیادی بی خیال بودن و هرچیزی که فکرش رو بکنین
حالا هر چقدر شاعر بگه به والله ستاره تویی فایده ای نداره
+
خیلی بی شعورم
نمیتونم تلفنی حرف بزنم
یا رو در رو یا پیام
رعنا خودش پیام داده داییش فوت کرده منم مثل سیب زمینی انگار نه انگار
ناراحتم ولی هیچ حرکتی هم نمیکنم
هی عوضی تو الان باید بهش زنگ بزنی
:|||
+
الان یه کمپلکس از از تمام احساس های منفی ام
بچه بودن، بی شعور بودن، بی مصرف بودن، بی عرضه بودن،نفهم بودن، به درد نخور بودن، زیادی بی خیال بودن و هرچیزی که فکرش رو بکنین
حالا هر چقدر شاعر بگه به والله ستاره تویی فایده ای نداره
حتی پرسیدن از بقیه و رد این موارد و تمام موارد احتمالی هم هیچ تاثیری نداشت
در کل با نزدیک شدن به زمان امتحان ها تعادل روانی من از حالت معمولی هم، بهم تر میخوره
حس میکنم با طناب بستنم
نفس کشیدنم هم با عذاب وجدان میشه جالب اینه که نه درس میخونم و نه هیچ کار دیگه ای انجام میدم
خیلی ناعادلانه فردا هم کلاس داریم و من اصلا کارام اماده تحویل نیست
به فنا میرم!!!!
در کل با نزدیک شدن به زمان امتحان ها تعادل روانی من از حالت معمولی هم، بهم تر میخوره
حس میکنم با طناب بستنم
نفس کشیدنم هم با عذاب وجدان میشه جالب اینه که نه درس میخونم و نه هیچ کار دیگه ای انجام میدم
خیلی ناعادلانه فردا هم کلاس داریم و من اصلا کارام اماده تحویل نیست
به فنا میرم!!!!