دوشنبه ۱۹ بهمن ۹۴
یکی از ویژگی های اتاق ما اینه که بوی سیر و ترشی میده، اگر این بو نیاد یا حال بچه ها سرجاش نیست و یه جای کار میلنگه یا اتاق رو اشتباه اومدین:/
+
شرحی بر بیرون رفتن های ما:
اینقدر همه گرسنه و تشنه و خسته ان که حاضرن بشینن کنار خیابون تا یه چیزی براشون بیارن ولی یه ذره تکون نخورن( هیچکسی حاضر نیست یه روز که بیکاریم بیرم بیرون، حتما باید بعد از کلاس باشه که منم با این قسمتش موافقم)
با هزار فیله و حرفند تا دم یه کافی شاپ میان که تازه قبولش ندارن و همه چیزش زهرهه و فروشنده اش بوقه و محله اش اخ
بعد از دعوا سر چی سفارش دادن، چنان ژست های برای سلفی میگیرن انگار نه انگار اینا همون بدبخت های فلک زده له بودن
بعد از اوردن سفارش دیگه همدیگه رو نمیشناسن و فقط به فکر حمله و هرچی زودتر خوردن همه چی ان
اخرش هم خداحافظی میکنن و هرکسی میره دنبال سرنوشتش
اصلا ازشون راضی نیستم:|
تو این دو سال یه بار بهم کلا خوش نگذشت ولی کوچیک کوچیک یه جاهایی خوش گذشته
و همیشه با دستی زیر چانه به مشاهده این موجودات عجیب و غریب وقت گذراندم
بعد میگن تو چرا با ما نمیای، چرا بیرون نمیری؟
+
سودو بچم یک هفته پیش سرپرست بود
وقتی که اومدم اصلا یادم نبود برم بگیرمش
اگر من مادر باشم یادم میره بچه ای هم دارم:دی
+
از اونجایی که من از هر استادی تعریف کردم، تو زرد از اب در اومده فعلا از کامبیز چیزی نمیگم:دی
+امروز هم یه چشمه از مهندسی مواد برامون رو کردن، افتضاح بود:|
با عرض پوزش خدمت مهندسین محترم
+
شرحی بر بیرون رفتن های ما:
اینقدر همه گرسنه و تشنه و خسته ان که حاضرن بشینن کنار خیابون تا یه چیزی براشون بیارن ولی یه ذره تکون نخورن( هیچکسی حاضر نیست یه روز که بیکاریم بیرم بیرون، حتما باید بعد از کلاس باشه که منم با این قسمتش موافقم)
با هزار فیله و حرفند تا دم یه کافی شاپ میان که تازه قبولش ندارن و همه چیزش زهرهه و فروشنده اش بوقه و محله اش اخ
بعد از دعوا سر چی سفارش دادن، چنان ژست های برای سلفی میگیرن انگار نه انگار اینا همون بدبخت های فلک زده له بودن
بعد از اوردن سفارش دیگه همدیگه رو نمیشناسن و فقط به فکر حمله و هرچی زودتر خوردن همه چی ان
اخرش هم خداحافظی میکنن و هرکسی میره دنبال سرنوشتش
اصلا ازشون راضی نیستم:|
تو این دو سال یه بار بهم کلا خوش نگذشت ولی کوچیک کوچیک یه جاهایی خوش گذشته
و همیشه با دستی زیر چانه به مشاهده این موجودات عجیب و غریب وقت گذراندم
بعد میگن تو چرا با ما نمیای، چرا بیرون نمیری؟
+
سودو بچم یک هفته پیش سرپرست بود
وقتی که اومدم اصلا یادم نبود برم بگیرمش
اگر من مادر باشم یادم میره بچه ای هم دارم:دی
+
از اونجایی که من از هر استادی تعریف کردم، تو زرد از اب در اومده فعلا از کامبیز چیزی نمیگم:دی
+امروز هم یه چشمه از مهندسی مواد برامون رو کردن، افتضاح بود:|
با عرض پوزش خدمت مهندسین محترم