+چرا کل زندگیم رو برات تعریف کردم؟
من: نمیدونم!
مثل یه کتاب صوتی بود
و یه کلاف پیچ در پیچ
:دی
پ.ن
من الان یک روزمه:دی
احتمالا شنیده باشین که میگن دختر مثل ریحانه
اما من میگم تره ام
تره با وجود اینکه ظاهر یک دست, صاف, ساده و نسبتا محکم و خشنی که داره, وقتی که خرد شه
میبینیم که داخلش چقدر پفکی و ترده
بقیه سبزی ها هم کم و بیش همینطورن ولی من این چیز ها رو تو تره بیشتر دیدم
علاوه بر این تره بو و مزه تندی هم داره
و اگر تره کار باشین حتما دیدین تره بعد از این که دوباره سبز میشه چقدر ضخیم تره
البته اگر از ریشه در نیومده باشه
اغلب همزادپنداری عجیبی با تره دارم!
ولی در حال حاضر جوجه ای هستم که تره میخوره
جوجه ای هستم که فقط لونه خودشون رو میشناسه
حتی ترجیح میده با لونه های اشنای دیگه هم کاری نداشته باشه
اگرچه قبلا خیلی باهم روابط جوجه ای داشتن
پرنده بزرگ همیشه میگه جوجه باید بره دنبال زندگیش
جوجه میگه اره میدونه. یه برنامه هایی داره
دروغه
جوجه اینقدر سردرگمه که تو لونه اش خودش رو حبس کرده
باید محبورش کنن که این حریم امن رو رها کنه
و اینقدر سعی در طبیعی بودن داره که اصلا به نظر نمیاد جوجه چیزی رو رها کرده باشه
جوجه اینقدر بی اعصاب, بی حوصله و گوشه گیره که این ها شدن جز شخصیتش
ولی یکی دوتا جوجه فکر میکنن این جوجه که قبلا اینطوری نبود شاید عاشقه
ولی جوجه میدونه اینا بخاطر جبر زمانه* اس!
ترکیبی که همه چیز رو براش توضیح میده
اروم ترش میکنه
شاید هم گولش میزنه
جوجه نمیخواد به این چیزا توجه کنه
ولی همیشه چیز های غیرقابل پیش بینی و پیش گیری هستن مه ازارش میدن
هیچ کس رو شبیه خودش پیدا نمیکنه
شاید اونا هم دارن سعی میکنن طبیعی به نظر برسن
جوجه نمیدونه قراره چه اتفاقی بیافته
علی رغم همه تلاش هاش نمیدونه قراره شاهین, کرکس یا مرغ باشه
جوجه بقیه رو هم میبینه
ولی تشخیص نمیده اونا چین
جوجه هرشب خواب پرواز میبینه
زمین رو زیر پاش گسترده
و اسمون رو در اغوشش میبینه
اما ترجیح میده جوجه بمونه اما هر پرنده ای نباشه
جوجه خسته اس
نمیخواد این وضع ادامه داشته باشه
ولی فرار چیزی رو حل نمیکنه زمان شاید کمکش کنه
چیزی به نام بحران بیست سالگی داریم؟؟؟
پ.ن
*determinism of time
تلفظش رو خیلی دوست دارم, خودش رو بیشتر