پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
این امتحان که تموم شد مثل این بود که بار کل دنیا رو از روی دوشم برداشتن.
شب قبلش کل زندگی مو دوره کردم اما یه ثانیه هم خواب نرفتم.
وخامت اوضاع در حدی بود که به جای شماره دانشجویی, شماره موبایلمو رو برگه نوشتم:دی
البته یکم شبیهن:/
در کل فکر کنم بخیر گذشت!
فقط باید از زیر دست استاد ازمایشگاه زنده بیرون بیایم:/
+
یه اتفاق جالب.
دکلمه به طاها به یاسین.... روی گوشیم هست ولی اصلا بهش گوش نمیدم:/
برای امتحان اندیشه غرق خوند بخش مهدویت بودم که خودش پلی شد....
وسط اینهمه اهنگ امریکایی!
منتظرم زهرا بیا بگه فقط یه اخونده که فکر میکنه اندیشه جالبه:دی
سه شنبه ۲۳ تیر ۹۴
جناب اقای پدر فتوا دادن تو روزه نگیر, گناهش گردن من!
منم که از اون بچه هایی هستم که اصلا رو حرف بزرگ ترم حرف نمیزنم, مخصوصا در این موارد:دی
+
خیلی بدم میاد فری صدام کنن!
بعد از این همه مدت که با فایزه دوستم دیروز یهو گفت فری! خیلی سریع پرسید ناراحت که نمیشی??
گفتم نه راحت باش برام فرقی نداره(:
اخه بستگی داره کی بخواد چی بگه و چکار کنه8)
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
بعضی موقع ها یه موضوع هست, تو میدونی یکی دیگه هم میدونه...
ولی دوتاییتون سکوت میکنین و حرف نمیزنین.
دوستش ندارم...
+
اخه مگه دبستانه که سوال تشریحی میدن!
یکی هم که میخواد تستی بده نمره منفی داره:|
سرمو کجا بکوبم??!!!
یه قابلیتی که دارم وراجی کردن و چرت و پرت گفتنه. سر امتحان خیلی چیزا رو ننوشتم چون احتمالا استاد فکر میکرد دارم مسخره اش میکنم
پاسم نمیکرد:دی
خیلی وضع بدیه):
يكشنبه ۲۱ تیر ۹۴
+بچه ها من سحری درست میکنم!
-تو اشپزی بلدی?ظرف ها رو بشوری و خرید کنی هنر کردی :|
تو عمرم اینقدر تحویلم نگرفته بودن:دی
عضو جونیور اتاق بودن هم
حال و هوایی داره:دی
پ.ن
گرم کردن غذا, سفره انداختن و جمع کردن, سالاد درست کردن, تشریفات و در بعضی موارد سرخ کردنی های اسون هم به عهده منه:دی
شنبه ۲۰ تیر ۹۴
هیچ چیز اونقدری که به نظر میرسه جهنم نیست!
+
باید حتما قبلا از امتحان بخوام.این برنامه جواب نمیده
همه چیز اسلوموشنه, رنگ ها ماتن, صدا ها نامفهومن, جوابای نامربوط به ذهنم میرسه و ...
زیر چشمام اندازه یه توپ گوده و مثل بادمجون بنفش شده...
اینا علایم تقریبا 48 ساعت بیدارین!
+
سوال امتحان VTNR چیست?
من:شاید مربوط به ولنتاینه :|
همیشه یه سوال از اخر اخرین جزوه میاد که تو فگر کردی مهم نیست!
پنجشنبه ۱۸ تیر ۹۴
دیگه همه چی خیلی تکراری شده.
درس, دانشگاه, خوابگاه, خونه, شیراز, دانشگاه, درس, خوابگاه, خونه, شیراز....
موقتا داره تموم میشه!
خیلی عجیبه که اتفاق ها به سرعت نور برام تکراری میشن
بستنی ای که خیلی دوست دارم و غذایی که عاشقشم بعد از یکی دو تا قاشق دیگه اون چیزی نیستن که قاشق اول بودن.
حتی خیلی تکراری تر از ابی میشن که همیشه استفاده میکنم!
دوست دارم همون لحظه متوقفش کنم و این رنج تکرای بودنی رو که میتونم بهش پایان بدم, پایان بدم.
میدونین, بعد از یه مدت این بستنی شکلاتی یا فسنجون چیزی نیستن که قراره شما ازشون لذت ببرین باید از تقسیم این لذت با ادمای مختلف لذت ببرین.
الان ادمای مختلفم تموم شده.
ممکنه لذت هامم تموم شده باشه.
میخوام یک دندگی رو کنار بذارم و خودمو پرت کنم وسط رودخونه.
بستنی و فسنجون در کار نیست.
قراره یاد بدم و یاد بگیرم.
هم ادم جدید و هم تجربه همیشه جدید.
پیش به سوی پایان امتحانات:)
چهارشنبه ۱۷ تیر ۹۴
جدی باشم ترسناک میشم
عصبانی باشم, هیولا !!!
دوشنبه ۱۵ تیر ۹۴
من احیا نرفتم که درس بخونم اونوقت مامان خانم نذری درست میکنن و کل فامیل و اشناها و همسایه ها رو دعوت میکنن!
منم در یک حرکت اعتراض امیز کل مراسم رو در فضای مجازی به سر بردم!!
در نتیجه الان در انظار عمومی یک ادم از خود راضی و مغرور و انتی سوشال هستم:|
باید یه دوره تعارف کردن هم بگذرونم!
خانوما مثل نوار یه چیزایی رو پشت سر هم میگن منم اینطوری نگاه میکنم o-O
این هم مزید بر علت نتیجه گیری قبلی شد:دی
کلید خوب تعارف کردن اینه که تو اجازه ندی حرف طرف تموم شه و یه سری جواب پیش فرض رو تحویل بدی:|
+
تا حالا دقت نکرده بودم, حیف عمه ام با این صدااا....
این چیزای خوبم که ارثی نیست:/
ولی اگر کچل بود الان منم کچل بودم:دی
يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴
خوبه ادم یه جاهایی داشته باشه بعد از اینکه تو خونه اسمون رو به زمین دوخت بره اونجا خوش بگذونه مثلا خونه خاله ((:
البته میخواستم کلا جمع کنم برم مانعم شدن:دی
+
ورودی های 92 برای واحدی که با هم داشتیم جزوه مینوشتن!
ما هم فکر میکردیم این مزخرفات که جزوه نمیخواد:/
الان بعد از پیدا نکردن رفرنس و در خطر افتادن قرار گرفتن, نمایندشون گفت بهمون جزوه نمیدن :|
ولی دوستی و نفوذ ما عمیق تر و مویرگی تره:دی
به هر کی گفتیم جزوه رو فرستاد!!
نمایندشون هم سوسک شد D:
+
از جمله نگرانی های یاسی در این برهه زمانی توپ والیبالشه که افتاده خونه همسایشون و اینکه خجالت میکشه بگیرتش و مهم تر از اون صعود نکردن تیم والیباله!!!!!
حالا وقتی ما هم از ترم دو صعود نکردیم که با وجود واحد باکتری شناسی خیلی محتمله یاد میگیره الویت بندیش رو درست کنه:|
پنجشنبه ۱۱ تیر ۹۴
با چند سری موضوع شوخی میشه:
1-موضوعی که اتفاق افتاده و هضمش سخته
2-موضوعی که خیلی پیش پا افتاده اس
3-موضوعی که خیلی دور از ذهن و غیر قابل تصوره
4-....
فعلا همینا رو داشته باشین
بقیش به کارم نمیاد:دی
یه شوخی خرکی از تایپ سه اول باعث میشه بخندی بعد یکم پارانوییدی فکر کنی بعد دوباره بخندی و در اخر این متنو بنویسی!
مثل این میمونه که بگن دو تا باکتری بی هوازی اجباری و هوازی اجباری رو باهم تو یه محیط کشت لون دادیم هردوتاشم رشد کرده!!!!
حالا احتمال داره خودتون اشتباه قضیه رو بفهمین و بخندین یا یه ادم بسیار محترم!!! دیگه بهتون بگه :/
دیگه دلیل نداره الکی برین تو فاز P:
من مثال زدنم ضعیفه ببخشید:دی
خودتون ربطش بدیدD: