فامیل در حال توسعه

مامانم یکم سالاد الویه و سالاد فصل اورده میگه میخوری?
من:چرا خودتون نمیخورین?
+میترسم بخورم مریض شم!!!تو بادمجون بمیD:
-عامو بیو برو دست خدا :|

+
ترجیح میدم یکسال با یه نفر دوست باشم و شب و روز باهم باشیم و یک کلمه در مورد خودش بهم نگه تا اینکه بخواد دروغ بگه!
وقتی میفهمم یکی در مورد موضوعی که هیچ اهمیتی برام نداره و اصلا به من مربوط نمیشه و هیچ علاقه ای به شنیدن درموردش -چه راست چه دروغ ندارم- , دروغ گفته احساس حماقتِ شدید و غیر قابل تحملی میکنم!!

+

به فاطیما گفتم هروقت نوشابه نخوردی بهم بگو بهت جایزه بدم.
دیشب تو مهمونی میگه من نوشابه نخوردم جایزه مو همین الان بده? ^_^
من:اصلا نوشابه سر سفره بود که تو نخوردی?? :|
بچه عاقلیه...زود رفت پی کارش:دی
مدیونین اگر فکر کنین با بچه خشن برخورد میکنم....
+
هر دفعه من میرم برمیگردم یه گله بچه به فامیل اضافه شده. هیچ اثری هم از ماشین جوجه کشی تو خونه هاشون ندیدم :/
حالا اینا به من ربطی نداره...
توقع دارن با بچه های زشت و کچلشون بازی کنی:دی
منم حافظم تو زمینه اسم و
قیافه تعطیلِ تعطیلهههه....
مجبورم سر و ته قضیه رو با القاب کذبی مثل عزیزم,شیطون بلا,جگر, خوشگل خانوم, مستر خوشتیپ, خانوم و اقا کوچولو و .... هم بیارم!!
:|
۱

پست278

یه جزوه مزخرف نوشتم نمیتونم به بچه ها بگم اینو نخونید, رفرنس رو بخونید :|
+

خیلی ذهنم به هم ریخته اس...
+
والیبال خیلی خوب باختیم!حال کردم.
به هر کی این جمله رو گفتم بد نگاهم کرده :/
۱

دنیای سوفی

-حیفه هااا!!قشنگن که!!!
+نه.کلشو بزن راحت شم:|

5دقیقه بعد...
دلم نیومد همینقدر خوبه.خوشگلم شده!

شاید الان بهتر فلسفه بفهمم!!!
احتمالا ربطی نداشته باشه...
خب سخته ادم سرشو یکم از تو گوشت و استخون بیاره بالا و ببینه یه چیزای جالب تر و غیر قابل فهم تر و شاید به درد بخور تر هم هست!
ولی باید با عجله برگرده سر همون گوشت و استخون... :|
۱

استیکر صورتی

چرا نمیتونم ساکت ی جا بشینم???!!!
اینو نوشتم زدم به دیوار اتاقم:
When you don't know PLZ shut UP!!!!

+
پارچه ای که خریدم مقبول افتاد^_^
+
باید این مسیر رو اخرای بهار میومدم که جاده پر از خوشه های طلایی گندم بود نه باقی مونده هاش:/
+

با مامانم سر اینکه احسان علیخانی و برنامش مزخرفن بحثم شد!!!!!!

+
فهمیدم این وکیل مدافع شیطان بودنم الان بیشتر به خاطر سر در گم بودن خودمه!
و فهمیدم اصلا ذهن منتقد و متفکر و پرسشگری ندارم!
نقشش اون بالا چیه نمیدونم....
در بهترین حالت بی تفاوت نیستم یا خوشم میاد یا نمیاد:|

+
بعضی وقتا به خودم میگم اینقدر دختر نبااش
۱

اندیشمندان کله پوک

دارم با داداشم حرف میزنم میگم مامان شما نیا مزاحمی!اینا حرفا خواهر برداریه:دی
برگشته میگه:از کی تا حالا خواهر برادر شدین??باز چه نقشه ای تو سرتونه!

دو دقیقه خواستیم گذشته هارو فراموش کنیم :|
+
یکی از هم اتاقیام درسش تموم شده داره کلا میره.یه هفته همش میگفت دُکی داره میره:دی
شب اخر یه نگاه تو دهنش انداختم تمام دندون های اخرش تقریبا حداقل یه پوسیدگی سطحی داشتن!
گفتم اینا یادم میمونه هر وقت لازمم شد بهت میگم بیای:دی

اینم از برخورد های اخر و احساسی من :دی

+
بچه ها من تازه رسیدم 7 تا 11 خوابیدم .باز خوابم میاد.شما درس خوندین?
زهرا: من سه روزه میوه میخورم و فیس بوک چت میکنم!
یاسی:قد پاسور تیم والیبال زنان 170 هستش مثل من!
شاید بتونم پاسور شم....
من:پس باکتری چی?
ولشون کن دارن جو میدن هنوز خیلی وقته
من :اوکی پس برم بخوابم:دی
۰

مریم

فکر کنم من یکم فلسفه لازم دارم...
ولی از کجا بیارم?
+
هیچی مثل تولد های خوابگاه نیست!^_^
اینقدر خسته ام که فکر کنم صبح خواب بمونم:|
۳

bad days come to pass!

I won't let things go this way.... I always keep asking myself what can I do?? No practical answer YET!
۱

رعنا

یه بیماری برای خودم تشخیص داده بودم داغووون, غیر قابل درمان!
عواقبش: شل شدن دندان ها , تحلیل لثه و استخوان فک البته در صورت رعایت نکردن.
امروز با توضیحات استاد و بچه ها فهمیدم فقط یه افت ساده بوده :|
خدا همه جو دهنده هاشو شفا بده :دی
کلا دانشجو های رشته های علوم پزشکی عادت دارن هر بیماری که باهاش اشنا میشین تا یه ماه فکر کنن که خودشون هم مبتلا هستن:دی
+
منو مامانم موقع خرید دعوامون میشه, بابام باید در نقش بانکی مون ما رو اشتی بده:دی
حالا مامانم گفته براش پارچه بخرم!!!!
تصمیم دارم یه چیز کاملا به سلیقه خودم بخرم که اگر انداخت بهم روم بشه بپوشمش:دیی
+

بی نهایت دلم برای رعنا تنگ شده.جاش همه جا خالیه ):
ما اینقدر متفاوتیم که بهمون نمیخوره باهم دوست باشیم و اینقدر شبیهیم که معلما میگفتن اون یکی قلت کجاست?!
۵

خانوم دکتر

وقتی تو کلاس یا دانشکده بهت میگن "دکتر" از صدتا فحش بدتره:دی
+

امروز بسی با باکتری و محیط کشت سلفی گرفتیم
استاد هم خیلی محترمانه فرمودند باید برگردین دبیرستان:دی
میخواستم همون موقع برم بچه ها نذاشتن:/
والا با این کلاسش !
+

از این زندگی به هم ریخته و رو هوا و هرچه پیش اید خوش اید بدم میاد!
برای تنوع خوب بود....
۲

فرزانه تویست

بهتون پیشنهاد میکنم هیچ وقت با بستنی روزتون رو افطار نکنید!
حالا هرچقدر هم بستنیش معروف باشه :|

+
موجی از دلسوزی از طرف تمامی دوستان و اشنایان به سمتم روانه شده....
ولی شرایط اینقدرام که به نظر میرسه بد نیست:دی
حس الیور تویست بودن پیدا کردم D:
+
به پیشنهاد یک MR.OWL تا سحر نخوابیدم...
امروزیا خواب بودم یا خواب الود:/
هیچ چیز خواب شب نمیشه ^_^

+
اصلا خوشحال نشدم والیبال بردیم!
۳
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان