خیال بافی های یک ذهن محروم

وقتی ادم 5 ساعت سر پا ایستاده باشه حق داره تو راه برگشت پاهاشو بکشه رو زمین, چشماشو ببنده و بلند بلند برای دوستش خیال پردازی کنه.
تو خیالش این خیابون فرعی خلوت نسبتا سبز رو با دوچرخه طی کنه.باد بهاری بخوره توی صورتش و موهاش پخش شه توی هوای, همون موقع هم به اهنگ مورد علاقش گوش بده وهر چند دقیقه یه بار اب خنک بپاشه توی صورتش .

حیف که دست و پام بسته اس....
۱

روپوش

روپوش خریدن خیلی حس خوبی داره.
روپوش فبلی دفعه اول که پوشیدمش اسید ریخت روش و سوراخ شد, رنگ مانتو زیرشم رفت, شانس اوردم پوستم نسوخت:|
و من قربانی حتی از یک کیلومتری ظرف اسید, رد هم نشده بودم.
با کلی اصرار و نظر سنجی که سوراخ مشخص نیست دوباره روپوش نخریدم تا پریشب.

این روپوش جدید جون میده برای اتیش گرفتن چون احتمال اسید پاشی تو ازمایشگاه باکتری کمتره:دی
۰

گوشی بی صدا

چندتا موبایل تو خونه ما هست یکی از یکی داغون تر:دی
تقریبا داغون ترین گوشی سهمه منه....
ولی از اونجایی که من ادمیم که تهدید ها رو به فرصت و بالعکس تبدیل میکنم اصلا تصمیم ندارم این گوشی رو درست کنم.

فکر کنم همه تا حالا حداقل یه بار شنیده باشن که امواج تلفن همراه برای مغز ضرر داره و بهتره هنگام جواب دادن به تماس از هندزفری استفاده کنیم، پس طیق همین توصیه منم از هندزفری استفاده میکنم :/
درواقع چاره دیگه ای ندارم یا اینکه میتونم گوشی رو بذارم رو اسپیکر و دست جمعی بشینیم پای گوشی:دی

خرابی شود سبب سلامتی اگر فرزانه خواهد (B


۴

من افتخارش رو نداشتم!

لعنت به اون مملکتی که برای تحقیر کردنت میگن بچه شهید و جانباز و ازاده ای.......
لعنت به اون مملکتی که ملاک انتخاب، جنسیته نا شایستگی و برتری......
لعنت به اون مملکتی که چشمشون و عقلشون و گوششو رو میبندن و فقط حرف میزنن.....
لعنت، لعنت، لعنت......
تو چه میدونی وقتی یه دختر تو حساس ترین مراحل زندگیش یه پدر نداره که بهش پناه ببره یعنی چی؟
تو چه میدونی وقتی یه نفر هر دوهفته یه بار، شنبه با چشمایی که اندازه توپ بیسبال باد کرده میره بیرون یعنی چی؟
تو کجا بودی وقتی یه دختر روش نمیشد بگه "اینم بابای منه"؟؟؟
تو کجا بودی وقتی یه نفر هفته ها هیچ چیزی جز کتاباشو ندیده بود؟؟؟؟



تو فقط خودت رو میبینی و پسر خلت که حتی نمیتونه درست حرف بزنه!
۲

چهار کله پوک

میخواستم براتون داستان یه مهمونی جالب رو بنویسم ولی داستانی که از اخرین دقایق مهمونی شروع شد خیلی جالبتر بود.
همینطور که توی مهمونی منتظر بودم مامانم بیاد دنبالم زنگ ایفنشون به صدا در اومد.از پنجره که نگاه کردم دیدم مامان من نیست. دوباره برگشتم سرجام ولی مثل اینکه اومده بودن دنبال من.ولی این ماشین کی بود؟؟؟؟
راننده شوهر دختر داییم بود.سوار ماشین که شدم مامانم بدجور نگاهم کرد ولی تا اونجایی که یادم بود هیچ خطایی مرتکب نشده بودم که سزاوار همچین نگاهی باشم.
فقط دادش کوچیکم اروم گفت ماشین تو پارکینگه.
همینجور که به سمت خونه پیش میرفتیم مکالمه مامانم و به قول خودم حسن اقا شروع شد.
دقیقا مثل این بود که یه شخصیت جدید از وسط فیلم ترسناک وارد فیلم بشه و از دید تماشاگر اروم اروم به داستان پی ببره.
تا در خونه به قول معلم زبانم با اون wild imagination مخصوص خودم یه داستان شامل دادش قاتل و متواری ، ماشینی که جلوش جمع شده، یه مجروح بیمارستانی و یه بازپرس برای خودم ساخته بودم.
دو تا بچه هم که دیده بودن من کلا در جریان نیستم هرچقدر تونسته بودن جزئیات هالیوودی  از قیبل ایست دادن پلیس و دست به اسلحه شدنش رو به ماجرا اضافه کرده بودن.
 منم کلا یا استرس نمیگیرم یا اگر بگیرم میزنه به قلبم و دست چپم و حسابی باید درد بکشم.تو درد کشیدن خودم بودم و کسی هم حواسش به من نبود که رفتیم تو خونه.
این جماعت شاد و شنگولی که من دیدم واقعا قیافشون به مصیبت زده ها نمیخورد.خودمو پرت کردم رو مبل گفتم خواهشا یکی درست بگه کل ماجرا چی بوده!
چهار نفر باهم شروع کردن به حرف زدن و هرکدوم هم از یه زاویه داستان رو تعریف میکردن.
اینقدر خندیدم که چشمام اشک زدن و قبلا اگر فکر میکردم برادرم به اندازه یه جلبک میفهمه دریافتم که اندازه یه ویروس هم نمیشه رو درک و فهمش حساب کرد!


۰

یک خرخون

میخواستم تا درسامو نخوندم کتاب جدیدی رو شروع نکنم.
رفتم سراغ منابع دیم که:
وویس های اناتومی پاک شدن.کتابم ندارم.جزوه هم در دست چاپه
3 تا پی دی اف باکتری روفلشی هستن که ویروسیه و اصن باز نمیشه
باید پاور پوینت باکتری درست کنم که بدون کتاب نمیشه
یه جزوه باکتری هست که بدون متن اصلی به درد نمیخوره
یه تحقیق انجام بدم که حسش نیست
ولی.....
50 صفحه ژنتیک پیدا کردم که باید بخونم و گذاشتمش روز اخر.

و با خیــــــــــــــــــالی اسوده رفتم سراغ کتابام.

و من الله توفیق :|
۰

من شگفت انگیز

یکی از قابلیت ها و توانایی هایی که تو نوروز کسب کردم و به خودم افتخار میکنم:
خوردن اجیل با دست چپ و کار کردن با گوشی با دست راست
بود:| و هست.

حس دلفین بودن داشتم:دی
شایدم یه موجود دیگه!
۰

خوااااهش47

همه با عشقشون میرن زیر بارون قدم میزنن...
منم میخوام با کتابم برم.....
حیف که عشقم خراب میشه :/
۳

بیمار رزروی

مشروح مکالمات نوروزی من:


+دکتر جون کی درست تموم میشه؟من خیلی دندون خراب دارم!

-فکر نکنم من بتونم کاری براتون بکنم.شما سعی کنید حتما سه وعده مسواک بزنید از خمیر دندون و دهان شویه هم استفاده کنید و برید پیش یه دکتر!

+نه من صبر میکنم خودت بیای یا برام دندون مصنوعی بذاری یا ایمپلنت کنی:D

پ.ن
فکر میکنن من ازشون پول نمیگیرم :دی
۰

مگس

این مگس مزخرف نمیذاره کتابمو بخونم





الکی مثلا من اصلا خوابم نمیاد

:|
۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان