وبلاگ دار و حوصله دار بدو بدو گروه زدیم

عقیده اینجانب بر این است که دو تا فحش رو در رو خوردن نیکو تر از هزار تا فحش در بی خبری خوردنه
فلذا شجاعانه و رک نظرم رو میگم
نه این که در جمع این چیز بگم و در خفا ان چیز دیگر

من سعی میکنم مانع جولان این افراد بشم!
+

صبح بارانی وسط هفته برای خواب افریده شده است
تمام!
+
همانا مسخره کنندگان سخت کیفر میشوند
شاهکار های دندانی ام مورد لطف دوستان مخلص بود
اما سر انجام من نمره حد وسط و ایشان منفی گرفتند
تعجب بسیار کردند
گفتم استاد اهل فن است چیزی در این دندان میبیند که در مصنوعات دندان نمای شما نمیبیند
مرحمت کردم پیشنهاد همکاری به ایشان دادم
ولی گفتند تو فقط اگر لطف کنی و خودت دندان های ما را به نظر استاد برسانی سپاسگذار میشویم
مقبولیت خودش خواهد امد
من این توهین را بر نتابیدم
و از ایشان روی گردانیدم
کاریزماتیک بودن عیوبی نیز دارد
((((:
+

تخصص این اقا گروه زدنه
گروه های شااااد و مفرح
کدوم اقا؟ اقای مربع!
و حالا همین اقا دوباره یه گروه زده
لحظه های خوبتون رو با ما قاچ کنید!
این شعار گروه ماست
منتظر شما هستیم
داوطلبان عضویت منتظر نمانید
همین لحظه ما رو در جریان اشتیاق خود بگذارید
( به سبک تبلیغ فیلم های ایرانی بخونید:دی )
۷

ژلوفن

اینجا باران میبارد
این صدای ننه سرمای گچی ست که می شنوید
امروز تا اخرین اپسیلون هرچی که داشتم رو مصرف کردم
انرژی, صبر, اعصاب, شارژ گوشی و ...
با اخرین همه اینها یه پست تخلیه ای فرستادم ولی فایده ای نداشت
راه میرفتم و راه میرفتم و راه میرفتم, نمیدونم این چند متر رو تبدیل به چند کیلومتر کردم
دنبال یه نقطه امیدوار کننده تو اینده نزدیک مثلا دو هفته میگشتم ولی تنها نقطه مثبت نهاری بود که امروز ظهر خورده بودم و داشت اثرش تموم میشد :|
اخرش هم وسط همه چیز, ول کردم و زدم به راه
من و این مسوول کپی همیشه وقتی من داغونم به پست هم میخوریم و کلا فکر میکنه من روانی ام:دی
و توی راه رفتم رو مود پاور سیوینگ و خاموش شدم
در مورد اینایی که تو خط میخوابن چه فکر های تخیلی و عجیب غریبی میکردم
بابا اینارو ولشون کنید.خیلی بدبخت و فلک زده ان :دی
تو خوابگاه با کافئین تراپی از یه قتل عام با سلاح کشتار جمعی من جلوگیری کردن
اگر چه من فکر میکنم حالم خوب بود ولی مثل اینکه جواب سلام رو هم با خفه شو دادم:دی


خلاصه این که در گچ غرقم
#من_میکل_انژ_نیستم
دندون هایی که تراشیدم شبیه دندون های هیچ موجود زنده ای نیست:|

فلافئیل که میکل انژ درونش خیلی فعاله یه دندون بهم دادم((:
ذکات علمشه در واقع:دی

اون ارائه هم نوبتم نشد8)
میام به همه چی رسیدگی میکنم=)
۶

حمله همه جانبه

دلم میخواد بشینم زار زار گریه کنم:|
۱۰

فلافئیل

از فرط جدی نبودن یه بار هم که جدی باشم فکر میکنن شوخیه:|

+

همی سر خوردن شله زرد به عنوان ناهار داشتمی , وانگهی فرشته ای از خطه جنوب با فلافل نمایان شد((:

+

دست دوست شکسته , گردن ما نیز میشکند و مسوولیت تمام کارهای ارائه فردا را بر عهده میگیریم
خیلی مجبور و دهقان طور!!
همه یه هفته در تلاشن من تازه امشب فهمیدم:دی
۱۲

بوی خوش شلغم سوخته

باید اعتراف کنم که دیروز یکی بهم گفت رگ پسر دبیرستانی دارم:دی

+

شروع کردم روی کتاب های عمومی یه نگاهی انداختن
برای رضای خدا یه کلمه با خط خودم توش نیست
همیشه دادم بقیه برام بنویسن
:|

+
معیار تشخیص اومدن زمستون و تموم شدنش توی خوابگاه به هیچ وجه وضعیت هوا و درخت ها و گل ها نیست
به مجرد اینکه شب ها دیگه بوی شلغم سوخته نیاد بهار میشه
:|
شاعر میفرماد:
اسپریچو نمیر زمستون میره
شلغم با بوی گندش میره

+

ادم باید شب بره هم کلاسی رو با خاک یکسان کنه صبح هم یادش بره
بعد هم که یادش اومد به روی خودش نیاره که یادش نبوده و به خوبی و خوشی باهم درس بخونن
:دی
اینقدر امتحان اسون بود که پشیمون شدم چرا خوندم
ارزش گرد و خاک هم نداشت
((:
۱۶

سودوموناس به جمع ما اضافه میشود

از این فاز های چی دربیایم و مسئلةٌ
تاسیسات خوابگاه که محرم محسوب میشه دیگه؟
البته خودم میدونم که مسوول خوابگاه و استاد ها و به مقدار کمتری همکلاسی ها محرمن:دی

دوران مدرسه هم سرایدار مدرسه جای بابامون بود((:

+

تحریم قاشق چنگال شدم
باید از مدرنیته به سنت رو بیارم
:دی

+

به فکر پروش یه موجود زنده بی دردسر بودم, یه چیزی تو مایه های مورچه حتی بی دردسر تر مثل نباتات:دی
صد در صد مطمئن بودم اگه بگم یه گیاه مقاوم میخوام میگه کاکتوس, ولی میخواستم شانسم رو برای داشتن یه موجودِ بی زحمتِ دوست داشتنی تر امتحان کنم
رفتم گلخونه ای که تو راه دانشگاهه گفتم اقا یه گیاه میخوام که مقاوم باشه
اب و نور بهش نرسه زنده بمونه
شاید روش اب جوش هم ریختم
فروشنده:o-O کاکتوس

مشغول گشتن بین گلدون ها و کاکتوس ها بودم که تو یه نگاه عاشق سودوموناس شدم
بهم خیره شده بود:دی

با توجه به اسمش یه گلدون سبز هم براش برداشتم

البته بگم بقیه دوستان هم بودن و گلخونه رو به اشوب کشیدن
نصف گل ها از سر و صدا و جیغ خشک شدن
این همه ادم برای یه گلدون اندازه کف دست
:دی
اخر بار به فروشنده گفتم اقا این از همونایی هست که سرش گل میده؟
گفت : اره خواهر اره
قیافش میگفت منظورش اینه که چرا گلتون رو نمیخرین مزارتون رو مفقود کنین:دی

هفته ای یه بار هم اب میخواد
زیاده
ولی تحمل میکنم
:دی

حالا فلسفه اسمش
سودوموناس یه باکتری خیلی مقاوم به انواع انتی بیوتیک هاس
اگر عفونت ایجاد کنه اول سبز میشی بعد میمیری
البته اگر سالم باشی کاری بهت نداره

وجه اشتراک من و کاکتوس و سودوموناس تو سبز بودن و مقاوم بودنمونه8)
خود تحویلگیری مفرط
:دی

یه عروسک هم در دست نام گذاری داریم
شاید اسم و فامیل دوتا از استاد های منفور رو بذاریم روش:دی
یکیش مطمئنا استاد ادبیاته
یه مرغه که صدای گوش خراشی داره
از فاطیما( خواهرم) دزدیدمش که بچه ها رو باهاش بیدار کنم
,ولی چون من از همه دیرتر بیدار میشم, خودمو باهاش بیدار میکنن:دی
شما هم اگه پیشنعادی دارین بگین
تا حالا ژیاردیا و چنگیز بررسی و رد شدن
۱۲

395

با سلام و صلوات بر روح پاک اخوات و اخوان

دست و دلمان به چرند نوشتن نمیرود

من الله توفبق
۸

مارک واتنی از گ.ب.ز میگه

دقت کردم وقتی که اعصابم خورده, دلم گرفته یا حالم خوب نیست
ناخواسته یه موضوع بی اهمیت و نامربوط گیر میارم عقده هامو سرش خالی میکنم
ولی الان که بعد از یه حفاری عمیق فهمیدم موضوع چیه و چرا داغونم, مستقیما به خودش میگم
گور پدرت
این فحش رو بلد بودم ولی کاربردش رو از کتاب یاد گرفتم:دی
اگر یه مهندس مکانیک که گیاه شناس هم هست و ناسا اموزشش داده میتونه اینقدر امیزینگ باشه , پس منم میخوام:|
این یکی اجرا کردنش راحت تره
هیچ وقت هیچ کجا تحت هیچ شرایطی حتی اگر خودت هم به خودت مطمئن نیستی تسلیم نشو
دیگران رو بریز دور
اگر با این دید نگاه کنی که مسئله, مسئله مرگ و زندگیه
اینم هست
روحیه طنزت یادت نره
به نظرم اگر بتونی با یه قضیه شوخی کنی کلی از ترسناک بودن و غیرقابل حل بودنش کم میشه


سو انگل ها من دارم میااااااام

گ.ب.ز =گشت برون زمینی
۵

در تعطیلات به خانه نزدیک نشوید

از این جماعتی که پسردایی بنده محسوب میشن, به زحمت یه نصفه پسردایی درمیاد
پسردایی این ماجرا تهران سکنی گزیده و اخرین باری که دیدمش شاید 5 یا 6 سال پیش بوده
البته بقیه بیشتر زیارتش کردن
خب طبق معمول لم داده بودم و کتاب میخوندم که صدای ایفون اومد, از پنجره یه دید زدم
یا خدااااااا این دیگه کجا بود
میخواستم سر و وضعم رو درست کنم ولی به این نتیجه رسیدم بدترش نکنم بهتر نمیشه
با یه لبخند ملیح سلام علیک کردم
طبق روال سابق یا باید زبون در میاوردم یا محلش نمیدادم ولی الان دیگه الکی مثلا بزرگ شدم
اومده بود مامانم رو ببینه که طبق معمول تشریف نداشتن
من بودم و بابام و مادربزگم
حالا منه بدبخت از همه جا بی خبر باید مهمون داری میکردم
با نظم خودم پیش رفتم
اول میوه بردم:دی
مامانم عادت داره هر چندوقت یه بار جای همه وسیله ها رو عوض کنه
سینی و فنجون و قندون وهر کوفت و زهرماری رو که میخواستم پیدا نمیکردم
لعنتی ها
نمیفهمم این وسط چرا دستم میلرزید:دی
خلاصه یه گند مبسوط به اشپزخونه زدم تا یه چیزی تو مایه ها چایی درست کردم
این وسط ها رفتم پیش بقیه که تنها نباشن
بابام که زل زده بود به تلویزیون
مادربزرگمم داشت خیلی نا مفهوم خاطره یه سفر مبهم رو تعریف میکرد
منم مشتقانه زل زدم به مادربزرگم
فکر کردم اینطوری جمع گرم میشه:دی
بعد از خاطره، پسردایی عزیز چندتا سوال از درس و دانشگاه و اینا پرسید
منم سعی کردم خیلی گرم جواب بدم ولی خوب از اب در نیومد
اخه با یکی که 5 ساله ندیدم چی دارم بگم
قبلش هم به کل کل میگذشت
معروف ترین خاطره ای که یادمه اینه که بهم گفت چه کیف زشتی داری
منم گفتم سلیقه مامان خودته(سوغات بود)
من سوم دبستان بودم اون سال اخر دبیرستان
تا چند وقت تو فامیل این مکالمه باعث شادی روح و روان ملت میشد
خلاصه فاصله بین میوه و چای اینقدر زیاد شد که داشت خداحافظی میکرد
من با لحن اعتراضی یهو داد زدم عههههه من دارم چایی میارم
ترسید نشست سرجاش
با یه لبخند احمقانه که نشانگر مهمون نوازی زیادم بود چایی و شیرینی رو با هم اوردم و
تمام

به همین ناگهانی که متن تمو شد؛ مهمونی هم تموم شد!
اگر مثلا پسر عمم بود بابام قابل قبول تر عمل میکرد:|

نتیجه گیری اخلاقی: در تعطیلات به خانه نزدیک نشوید, خطر دیدن اموات

+

اولین بار و اخرین باری که میخواستم یکی رو مجبور کنم کامنت بذاره با کلمه محبت امیز خر تموم شد
یعنی من به طرف گفتم خر اونم اعتراضی نکرد
کامنت هم نذاشت
:دی

۳

بین خط ها رو باید بخونین!

هر صبح پیش خودم میگم امروز حسابی خوش میگذرونم, شب درس میخونم
محاسبه میکنم چند صفحه و چند ساعت و چند شب برای کل جزوه ها لازمه
بعد خودم رو توی اتاقم ساعت دو نیمه شب در حالی که عینک زدم و یه چراغ مطالعه رو کتابم روشنه و دارم موهامو میکنم وشدیدا مشغول نوت برداری هستم تصور میکنم
نیروی عظیمی توی پاهام برای اجرای این برنامه حس میکنم
همینطور که به پایان روز نزدیک تر میشیم من بیشتر به این که فردایی هم هست فکر میکنم
من هفته دیگه به فنا میرم(:

+

من کثیف ترین دختریم که حالا دیدم:|
حالا که قرار نیست دکتر شماها باشم, پس اهمیتی نداره اینو بدونین!
فی المثل:

من از اونایی هستم که به استریل کننده اعتقاد دارم.
بعید نیست با سوزنی که روی زمین افتاده بهتون بی حسی بزنم
این یعنی این که باید اول وصیت کنید بعد بیاین ویزیت :دی
یا
یه بار بچه ها برای نهار ماکارونی گرفته بودن، من وقت نکردم نهار بخورم و همینجوری رفتم سرکلاس انگل. حین درس استاد گفت چند روزه گزارش اسهال و استفراغ زیاد شده مخصوصا دختر های دانشجو و عاملش هم انگلیه که توی  برنج و ماکارونی خوب پخته نشده و سرد شده رشد میکنه! دوستان برگشتن سمت که من که شانس اوردی ولی زهی خیال باطل، من گشنه تر از این حرف ها بودم!

یا
استاد تاکید کرده بود توت فرنگی رو با اب و نمک بشورین و بعد استفاده کنید بخاطر باکتری و اسهال و این جور چیزا.ولییییی شرایط خیلی تاثیر گذاره! وقتی یه نفر یه پلاستیک پر توت فرنگی قرمز درشت ابدار جلوت گرفته و میگه هرچقدر میخوری بردار تعارف نکن ، این پاستوریزه بازی ها اصلا صدق نمیکنه!!!
فقط لطف کردم کل پلاستیک رو نگرفتم.

ایا پند نمیگیرید؟؟؟؟؟

+


همینطور که اپراتور ایرانسل به مادربزرگم میگفت اعتبار کافی نیست شنیدم خیلی گوش خراش طور گفت برو گمشو
دیگه از من چه توقعی میتونن داشته باشن؟


+

یکی از همسایه ها برامون شلغم پخته اورده!
اگر ندری نیست پس چیه؟چه هدفی میتونسته داشته باشه؟O-o

پ.ن
داشتم سعی میکردم طنزم نهفته باشه:|
همین الان هم دارم سعی میکنم:/
۱۴
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان