دنتال مافیا

رشوه دادم و قرار شد یکی از اقایون محترم برام دندون بیاره
اینجا ما دندون رد و بدل میکنیم
البته برادری کرد و گفت حالا شما تلاشتو بکن اگر نشد چندتاش با من
لامصب داغوونم کرد

وضعیت قرمزه
منم عییین شلغم
:|
۷

جوگیر نوشت

بالاخره حدودا یک ماه بعد از زدن جرقه ورزش کردن امروز رفتیم یه تکونی به خودمون بدیم
من و شهین
هوا تاریک و تمام روز قبل هم بارونی
سیبیل هام یخ زد:دی
الان حس میکنم شاداب ترین پوست و قوی ترین عضله ها رو دارم
میخوام دنیا رو عوض کنم
فکر میکنم دنیا دیگه مثل من نداره
اثر هورمون های مترشحه بعد از ورزش از صدتا انرژی زا و روان گردان بیشتره و صد برابر هم اعتیاد اور هستن( کاملا مشخصه که عدد ها رو از خودم در اوردم ولی شما قبول کنید دیگه.دلم میشکنه:دی)
من اسپریچو
یک معتاد هستم
از فضا براتون می نویسم
صبح بخییییییر اییییران :دی

در ضمن دی جی هم بودم
من:یه صبح دیگه.... شهین بقیشو بگو
شهین:نمیگم
من: تقققق ( یک ضربه نسبتا اروم روی مندیبل و مگزیلا فرد سرپیچی کننده فرود میاد)
من:یه صدایی توی گوشم میگه چی؟
شهین :نمیدونم
من:تقققق
و ادامه پیدا میکنه تا اینکه در واپسین لحظات بالاخره میگه :دوووووووستتتت داااااارم زندگیییی روووو

خب من همیشه در عین صمیمیت احترام بزرگ ترم رو نگه میدارم
البته به سبک خودم
مثلا این دوستم 65 یه
:دی
وعده ما یک شنبه و چهار شنبه هرهفته و شاید جمعه ها


دیگه بسه
برم که ایشالا نیفتم :|
۱۳

دوقدم مانده به افتادن من

پارسال امتحان تشریحی برام عجیب بود امسال اگه یکی بخواد امتحان تستی بگیره برام عجیبه:|

+
مامانم یک سری خواب دیده که تعبیرش خیره:دی
حالا زنگ زده میگه اونجا خبری نیست؟
حالا باید جوابگو خواب های مامان خانوم هم باشیم:|
+
دیگه کار از درس خوندن و دندون تراشیدن گذشته
به تمام دوستان و اشنایان سپردم که دعا کنن
مادربزرگم حتما تا الان یه گوسفند نذر کرده:دی
اخرین دندونی که تحویل استاد دادم خیلی شیک و مجلسی با یه لبخند ملیح گفت این چیه؟نههه، این چیه؟
من:استاد دندونه دیگه.مندیبولار پری مولار
خیلی دوستانه و پدرانه و با یه لبخند دکترانه دختر کش دندون رو پرت کرد جلوم :|
که البته ما نیز برای کاهش وخامت اوضاع به ساز استاد رقصیدیم و خندیدیم.
 به یکی دیگه گفت دندونت شکل پیازه (به نظرتون از کجا پیاز میخره؟)
به یکی میگه خشن تراشیدی
به اون یکی میگه برو بندازش سطل اشغال

شرط میبندم اگر دندون رو از توی دهنمون همون جا، جلوی خودش بکشیم بدیم دستش باز میگه این چیه؟شبیه دندون نیست اصلا:|

خلاصه از اینجا که منم تا افتادن فاصله ای نیست
البت دانشجو اگر دانشجو باشه ،افتادن براش از نون شب واجب تره ولی چون این افتادن جرقه یک سری واکنش های زنجیره ای منتج به مفلوکی رو میزنه، بهتره که نیفتم:|
منو از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید))):
۵

خیریه یاران سپید

به رعنا پیام دادم
گفت اگر زنگ هم میزدی من جواب نمیدادم
دوست خودمه دیگه((:
روحم اروم شد
هیچی ازش نپرسیدم
یکم از درس گفتیم و خاطرات امروز رو براش گفتم و چندتا عکس براش فرستادم
چون اشپزیم چشم میخورد تو خیریه هنر نمایی نکردم
به جاش اشتها و روابط بین المللم رو بردم
10 نفر ادم سر یه میز وایساده بودن و عرضه فروختن چهارتا ساندویچ و دوتا سالاد و یسری مخلفات رو نداشتن
خودم مسوول فروش شدم. هرچی بود و نبود به ورودی های جدید و استاد ها قالب کردم:دی
غرفه ما بیشترین فروش رو داشت((8
فقط موقع تبلیغ عذاب وجدان داشتم، چون خودم قبلا بعضی غداها رو تست کرده بودم و افتضاااااح بودن!فقط با اب میرفتن پایین
ولی هدف وسیله رو توجیه میکنه
هم اتاقیم شهین که ملقب به شاهینه رو هم بردیم دانشکده
بیشتر برای تحلیل شخصیتی بچه ها
اگر غیبت محسوب میشه باید بگم که الان سیر سیرم:|
برام جالب بود که شهین میگفت بچه ها بهم نگاه خواهرانه و اخی چه نازی گوگولی داشتن :دی
و این که اینقدر  سر به سر اون دهه شصتیه نذارم گناه داره بذارم تو خودش باشه تا بپوسه
اینم که این قدر حرف زدم که صدام گرفت هم که گفتن نداره
هدف هم که فقط خوردن بود که الحمدلالله تمام و کمال انجام شد
با کلی استاد و دکتر هم که عکس داشتن باهاشون حکم عکس داشتن با شرت ورزشی بود ،عکس گرفتیم
نکته اخر و تمام
دست پخت پسر ها عااالیهه!!


بعدا نوشت
پنج دقیقه بعد از گذاشتن پست مطلع شدم که ورودی 89 بیشترین فروش رو داشتن ولی چون اینجا وب خودمه دلم میخواد بگم همچنان ما پرفروش ترین ورودی هستیم:دی
+

من هرچقدر هم حالم بد باشه رو اینه بخار گرفته لبخند میکشم
۸

این روزا دارن بد میگذرن

با تمام تنفری که برای ظرف شستن قائلم، فرصت خوبی برای فکر کردنه !!

+
 خیلی بی شعورم
 نمیتونم تلفنی حرف بزنم
یا رو در رو یا پیام
رعنا خودش پیام داده داییش فوت کرده منم مثل سیب زمینی انگار نه انگار
 ناراحتم ولی هیچ حرکتی هم نمیکنم

هی عوضی تو الان باید بهش زنگ بزنی
:|||

+
الان یه کمپلکس از از تمام احساس های منفی ام
بچه بودن، بی شعور بودن، بی مصرف بودن، بی عرضه بودن،نفهم بودن، به درد نخور بودن، زیادی بی خیال بودن و هرچیزی که فکرش رو بکنین
حالا هر چقدر شاعر بگه به والله ستاره تویی فایده ای نداره
حتی پرسیدن از بقیه و رد این موارد و تمام موارد احتمالی هم هیچ تاثیری نداشت
در کل با نزدیک شدن به زمان امتحان ها تعادل روانی من از حالت معمولی هم، بهم تر میخوره
حس میکنم با طناب بستنم
نفس کشیدنم هم با عذاب وجدان میشه جالب اینه که نه درس میخونم و نه هیچ کار دیگه ای انجام میدم

خیلی ناعادلانه فردا هم کلاس داریم و من اصلا کارام اماده تحویل نیست
به فنا میرم!!!!
۱۱

بوفالوی خشمگین خیس

در حالت عادی هم جمع و جور کردن خودم برام سخته حالا به چادر و کیف و جزوه های سنگین همیشه در دست بارون، چتر و راننده های رمیده رو هم اضافه کنید:|
حالا اگر قرار باشه این مصیبتی رو که صبح با خونسردی هرچه تمام تر و طیب خاطر تحمل کردم ، شب هم بهم تحمیل کنن به طرز غیر قابل تحملی بد عنق، بد اخلاق و غرغرو میشم
نمیگم در حالت عادی این فضایل اخلاقی رو ندارم ، دارم ولی دوست داشتنی ان:دی
و شما هم اتاقی های عزیز  که هرشب تخم مرغ میخوردید، امشب هم میخوردید!! به قول زهرا پیتزا برای چی چی تونه؟؟

-من حالم خوب نیست.الان یه قرص خوردم.نمیام
+یه قرص دیگه هم بذار توی جیبت بیا
- من نیام چی میشه؟
+ چه بیای چه نیای هیچ اتفاقی نمیافته
-پس من نمیام:|
 
و ده دقیقه بعد مثل یک بوفالوی خشمگین منم اماده میشم
قوم الظالمین که میگن همین هم اتاقی های منن:دی
 ازشون راضی ام که تحملم کردن تا به مود خودم برگردم تا بسی از این شب بارونی و سرد و شلوغ و خوشمزه لذت ببرم
خیلی هم لوس:/

تازه چترمم خراب شد :|
من با چتر فائزه زودتر وسط کلاس رفتم اونم با چتر خراب من داستان ها داشته:دی
+
تفسیر ننمونه رو دوست ندارم. اصلا جالب نیست! فکر میکنم خیلی سطحی و ظاهریه...
دلم یه چیز عمیق تر و فلسفی تر و ادبی تر میخواد
تا الان هم تلاش های خودم همراه با زل زدن 10 دقیقه ای به ایه ها هیچ کمکی به داشتن برداشتی بهتر و قشنگ تر نکرده
شما پیشنهادی ندارین؟

۱۳

گشت ارعاب

زهرا میگه من یه ساله دارم میرم دانشگاه یه خاطره هم ندارم، تو چه جوری روزی سی تا خاطره داری؟
من: D: ((((:

+

در ادامه شب یلدا بگم که صبح روز بعد، قبل از کلاس ،وقتی همه با جزوه و دندون سر و کله میزدن و من همه کارهام فیفتی فیفتی بود، خوابیدم
با ورود استاد با یه لکه قرمز بزرگ وسط پیشونیم به سان لکه پیشونی بیدار شدم
ولی همون زمانی هم که صرف امادگی فیفتیک کرده بودم، باید میخوابیدم
ان الله مع الفارحین و نائمین بات ویت خلوص نیت
استاد فقط درس داد^_^
+

یه بگیر بگیریه که تو فیلم ها گروگانگیری هم این خبرا نیست
میخواستیم تو خیابون بدوییم گرم شیم گفتیم شاید بگیرنمون
این راهش نیست
بگیرید ببینید به کجا میرسید:|
+

استاد گفت یه کم حرف بلند شه برگه هارو پخش کنه چشمش خورد به من گفت تو بلند شو
اه از نهاد همه بر آمد و معیارشون برای ادم کم حرف عوض شد:دی
خب سر کلاس ورزش انرژیمو جور دیگه ای تخلیه میکنم8)) 
دقت کنید که چقدر ما بدبختیم که ورزش هم امتحان کتبی میدیم:|||

۱۰

سوار موتور گازیم، از زندگیم راضیم

هر چقدر هم عقلانی و منطقی و ریاضی فکر کنی که ای بابا مگه امشب چه فرقی داره حالا این یه دقیقه میخواد چکار کنه؟ نمیشه که نمیشه که نمیشه لعنت به این دل
منی که به الکی خوشحال بودن متهمم همین بهانه مورد پسند همگان و عقلانی رو هم برای شادی از دست بدم؟
بعد یه غم بزززرگ میشینه رو دلت که حالا من که تنهام چکار کنم
اینجا حتی یک نفر هم نمیفهمه من چی میگم چه برسه به این که مثل من ببینه و فکر کنه
میخواستم برم حافظیه با خود حضرت حافظ یه انار قرمز و یه فال تپل بزنم، از سرما یخ بزنم ، با چهارتا ادم جدید حرف بزنم، دیر برگردم خوابگاه، قانون شکنی کنم ، هیجان کاذب درست کنم...
من حاضر بودم امشب شاد باشم و فردا استاد در بدددترین حالت بهم منفی بده
ولی دوستان زیادی دچارن
باز فکر میکنی ای بابا!بی خیال! فردا وقتی بیدار بشی با امروز هیچ فرقی نداره
ولی چرا
دلت و روحت دیگه همون نیست انگار جای یه چیزی خالیه
بهای کار ما اینقدر سنگین نیست داریم اشتباه میریم!!!
به جایی هم نمیرسیم
زندگی کن
مگه نه این که دانشگاه تلاشی برای یه زندگی بهتره
نیم ساعت دیگه همینجور پیش میرفت یه چشمم اشک بود و یه چشمم خون
من ادم اروم و ساکت نشستن نیستم
حالا که بیرون نمیریم باید همین جا جشن بگیریم
باید تلاش کنم همه شاد بشن
از لحظه ای که فروشنده هندونه رو گرفت تو دستش و گفت گوشتو بذار رو هندونه و محکم فشارش داد تا به قول من از درون صدای متلاشی شدنش بیاد تصمیم گرفتم تمام تلاشمو بکنم که شاد تر از همیشه باشم
غیر معمولی باشم
به هر کی که میشناختم سر زدم و اهنگ قری گرفتم
اینجور نگاهم میکردن o_O
هر کی هم میشناختم دعوت کردم به جعبه چوب کبریتمون:دی
اینقدررررر سعی در گرم کردن مجلس داشتم که بخار شدم(((:
اینقدر چرند گفتم گه خودمم از این حجم از چرندیات تعجب کردم:دی
بقیه هم خوب بودن، اصلا خوب بود که بودن ولی اونی که من میخواستم نبودن
منو نگاه میکردن و از تو چشماشون میخوندم که میگفتن فرزانه رو نگاه ، چه انرژی ، انگار هیچ غمی نداره ، تو دندون هات اماده اس؟ فردا کوئیز داریمااا! فلان امتحان رو چکار کردی؟ خونواده من الان تو شرایط بدی ان، من پول ندارم اون کفش مارک رو بگیرم، انتخابات مجلسه هاا،  تو مگه نمیدونی افریقایی ها گرسنه ان؟ تو مگه نمیفهمی نباید شاد باشی؟ ما خانومیم، تم ما افسرده بودنه ، تو چقدر احمقی!!!

من میسازم تا بنویسم...

یه فال حافظ درست هم نگرفتم:/

هنوزهم دنبالت میگردم(((:



۱۰

شرکت زیر اب بری من و شرکا

به چشم خواهری خیلی از این شاگرد جدید سوپرمارکت نزدیکمون خوشم اومده:دی 

اخه تو با این وجنات و سکنات اونجا چکار میکنی؟؟؟؟!


+

نمیتونم چیزی رو از عمق به سطح بیارم

قبلا اینجا کمکم میکرد که حفاری کنم

ولی هنوز زیردریاییم کار میکنه و میتونم از سطح به عمق برم

تا این وسط ها خفه نشدم بخوابم :|

۱۱

سیا توبه توبه

به سندرم کتاب رو ورق بزن ولی نخون مبتلا شدم:|


 +

کلی با یه توریست حرف زدیم ولی چیز جالبی از توش در  نیومد
اخرش گفتم یه چیز باحال بگو تو وبلاگم بنویسم گفت چون تو ادمی هستی که از ایجاد درد در مردم لذت میبری باهات حرف نمیزنم :|
میگفت بین تروریست ها بودن خوبه
قلیون هم میکشید حرفه ایییی
دیگه همین!
 +

لعنت به من که نمیدونم دارم چه چیزی رو برای چه چیزی خراب میکنم
که بعضی موقع ها اینقدر بی ملاحظه و بی احساس میشم که فکر نمیکنم طرف مقابلم دیوار نیست
که هیچ چیزی ارزش گریه کردن دوستت رو نداره
که اگر تو هوای دوستت رو نداشته باشی پس کی داشته باشه
لعنت!

 زهرا گلی سلام 
خوش اومدی
 (((:
۱۳
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان