پنجشنبه ۲۱ اسفند ۹۳
درسته اون توریسته
درسته تو هم ایرانی هستی
درسته ایرانی ها بی نهایت گروهن
و خیلی خیلی درسته که هرکسی عقاید خودش رو داره
ولی درست نیست اینطوری جفت پا بری تو فرهنگ و اعتقادات یه عده اونم جلوی کسی که شاید در جریان همه چیز نیست
از صبح هرچی فکر میکنم درست نمیفهمم مشکلم با این مکالمه چیه؟؟؟ ولی مشکل دارم.خیلی هم مشکل دارم.
+همکلاسی گرامی:نظرت درمورد حجاب چیه؟؟من که ازش بدم میاد
-فومیه (ژاپنی): اجبارایه دیگه
من:داره فقط عقاید خودشو میگه نه یه ملت
پنجشنبه ۲۱ اسفند ۹۳
درسته توریست زیاده.....
ولی اصلا توقع نداشتم دوتا دانشجوی دختر زبان و ادبیات دانشگاه ژاپن رو ساعت 8 اخرین روزای سال 93 توی دانشکده ببینم.
یکیشون خیلی عالی بود در حدی که اولش فکر کردیم مشهدیه :/
رپ یاس هم گوش میداد:دی
ایرانم بیشتر از ژاپن دوست داشت....
میگفت ژاپنی ها خیلی خونسردن.
بعدش هم داشتن میرفتن تهران.
اولش که میخواستیم صحبت کنیم من گفتم نی هااو
فارسی جواب داد که این کلمه چینیه :/
یکی بعد از 10 مین اومد گفت هلو
بهش گفتیم الکی زحمت نکش اینا فارسیشون از تو بهتره خخخخ
+
یه یادداشت برامون نوشت که عکسشو گذاشتم اینستاگرام
یکی از دوستام گفت خجالت بکش خط فارسی این ژاپنیه از تو بهتره :/
به چه چیزایی توجه میکنن!!!
چهارشنبه ۲۰ اسفند ۹۳
خیلی حال میده تو بیمارستان راه بری برای رزیدنت ها و انترن ها کلاس بذاری^_^
بخدا عقده ای نیستم:| تقصیر خودشونه.
+
یه بازار سیاه تو کلاس راه افتاده .... خیلی داغوونه
بچه ها سر کلاس از همدیگه وقتی خوابن عکس میگیرن و بعد از اینکه برای خنده عکس رو گوشیو به همه نشون میدن تهدید میکنن اگر عکسشون پخش شه اونام عکس رو میذارن تو گروه.
عمق فاجعه وقتیه طرف سردرسای اختصاصی خواب باشه:دی
یه بار یکی داشت انکار میکرد که این عکس من نیست.
مستر هم گفت ببنید خانم فلان سر استین مانتوتون طلائیه تو عکس هم طلائیه.
ما که تو افق محو شدیم: دی
TNT میگفت تکلیف حریم خصوصی چیه؟؟؟
پاسخ امد اون دوران تموم شد: دی
چهارشنبه ۲۰ اسفند ۹۳
امشب مجموعه مسابقات پانتومیم خوابگاه رو افتتاح و اختتام کردیم.
من که همینجوری صدا نداشتم اینقدرجیغ و داد زدم که فکر کنم تا عید هم صدام درست نشه.
خوبه پانتومیم بود اگر مسابقه والیبال بود که سرطان حنجره میگرفتم:دی
اگر یه متخصص میدید چه چیزایی رو با پانتومیم بازی کردم حتما یه جایزه اختراع میکرد بهم میداد.خخخخخ
دوشنبه ۱۸ اسفند ۹۳
من عاشق هنرهای خیابونی ام اونم از نوع خوانندگی دم عیدش.
هر بار که سوار اتوبوس میشیم یکی داره یه اواز با محتوای شعرای حافظ و صدای دلنشین شجریان میخونه:دی
ولی چون همه خوش سلیقه نیستن و اعتراض میکنن گفت حیف که فاطمیه اس وگرنه مهستی براتون میخوندم :|
از اولای اسفند هم بساط ماهی و سبزه و.... درکل سفره هفت سین همه جا پهنه.
اسفند رو یکم دوست دارم. یه جورایی حس میکنم شهر زنده اس زنده تر از همیشه.مردم واقعا دارن زندگی میکنن.اکثرا شادن یا یه انگیزه دارن که منم میدونم.
پ.ن
امروز نمیدونم چرا استاد مهربون شد گفت میتونم هفته دیگه نیام.قبلا ازش بدم میومد.الان عاشقشم:دی
چقدر ساده میتونی یکیو عاشق خودت کنی خخخخخخخ
دوشنبه ۱۸ اسفند ۹۳
امروز توی ازمایشگاه استاد مقادیر متنابهی با اتیش بازی کرد تا ترس ما بریزه که وقتی توی ازمایشگاه اتیش گرفتیم اژیته نشیم.
اول دستشو اتیش زد بعد میز ازمایشگاه و چندتا گاز و لوپ.
ماهم مثل اینکه شعبده بازی میدیدم برای استاد دست میزدیم:دی
توصیه کرد که مقنعه هامونم حتما توی روپوش باشه که یهوویی خورشید نشیم:دی
و یاداوری هم کرد چون اسلام دست و پاشو بسته نمیتونه مارو خاموش کنه مگه اینکه بیل دم دستش باشه.
این ترم فکر کنم با این استاد حسابی خوش بگذره مخصوصا اینکه عاشقشم شدم: دییییییییییی
يكشنبه ۱۷ اسفند ۹۳
اصولا بچه های کلاس ما عادت دارن مراسم های خاص رو یا زودتر از موعد برگذار کنن یا دیرتر مثلا روز درخت کاری.
و چون روز درخت کاری خیلی خز شده ما شب درختکاری داشتیم:دی
13تا درخت و بوته گل با هزار بدبختی کاشتیم.
اول سر محل مناسب دعوا بود.یهو همه ی اقایون و خانومای دکتر باغبان شده بودن.
این پسرا هم انگار تا حالا تو عمرشون بیل ندیده بودن. الکی هم اسم خودشون گذاشتن پسر.البته برای اینکه ضایع نشن بلانسبت خر کار میکردن و برای اینکه از خجالت ماهم در بیان با هر بیل زدنی الکی مثلا سهوا خاک میریختن روی ما شیلنگ اب هم نذاشتیم دستشون بمونه وگرنه خیس برمیگشتیم خوابگاه.
منم که نقش فیلم بردار مراسم داشتم کارم از همه بیشتر بود:دی
فرزانه فرزانه بیا اینجا فیلم بگیر....
خانم فلانی از ما عکس میگیرین....
از این صحنه هم فیلم بگیرین.....
از اونجایی که من مامور بودم و معذور تقریبا با همه حرف زدم و فیلم گرفتم ولییییی.... تقریبا وسطاش فهمیدم بعضی جا دوربین ظبط نمیکرده
ملت الکی ژست گرفته بودن و سخنرانی میکردن:دی
یکی هم وقت گیر اورده بود به کنایه همش به من میگفت زود قضاوت نکنیم زود قضاوت نکنیم میخواستم بگم شمام کینه ای نباشین ولی دوباره بحث شروع میشد بیخیالش شدم.
اهل دلی هم داشت رد میشد گفت شما بچه ها معماری هستین یا دندونپزشکی ؟؟؟
من گفتم کشاورزی
اونم گفت باشه و رفت
هیچی دیگه نزدیک بود همونجا پای درخت چالم کنن:دی
اخر نتونستن کلاس نذارن شروع کردن داد زدن که ما دندون پزشکی هستیم :/
یه درخت و گل هم نیست که اسم فرزانه باشه بریم بکاریم )):
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۳
برای اولین بار یه سرم کوفتی که نمیدونم چی بود زدم.
برای اولین بار کسی که میخواستم بالا سرم نبود.
برای اولین بار .....
درد میکنه؟
نه
پس چرا گریه میکنی؟
بخاطر یه چیز دیگه اس
بخاطر هرچی هست الان وقت مناسبی نیست
(پتو رو کشیدم رو سرم)
میدونستی خیلی مریض بدعنقی هستی؟
بهم گفتن
اینقدر سرفه کردم که دوتا دنده شناورم شدن 6 تا.
تمام اناتومی ابدومنم هم ریخته بهم.
صدامم در نمیاد.
توی تب همش خواب دوزخ و دانته میدیدم.تو یاه دکترم برای دوستم اناتومی توراکس توضیح میدادم.
اگر یه مدت خیلی طولانی پست نذاشتم بدونید مردم.
سه شنبه ۱۲ اسفند ۹۳
کلا اینجا هر وقت پاتو بیرون بذاری یه توریست میبینی.
ایندفعه یه پیرمرد کویتی با زنش بود که نویسنده بودو برای خدمات دندون پزشکی اومده بود اینجا.
کلی باهم گپ زدیم اخرشم گفت یه عکس هم بگیریم:/
+
حتما حتما حتما باید یه راه پیدا کنم.نمیشه حرفتو اینجوری به کرسی بشونی.
اگر کسی راه حلی پیشنهادی داره بگه لطفا.
چجوری با غلطک از روی ادمایی که حرف زورشونو با منطق میزنن رد شیم؟؟؟
تنها کاری که تونستم تاحالا انجام بدم این بوده که با تعجب 10 min طرفو نگاه کردم
سه شنبه ۱۲ اسفند ۹۳
+پاشو بریم دکتر
-نمیام
+پس این امپولو بگیر برات بزنم
-نمیخوام
+لااقل چندتا قرص بخور
-نمیخورم
+بیفت بمیر :|
لجبازی های یک زنده ی قاچاقی
با صدای خروسی بخونید: دی
به نظرم اگر دفعه پیش که سرماخوردم سریع یه امپول نمیزدم الان سرما نمیخوردم.
طبق نظریه طب سنتی سرما خوردگی یه راه برای دفع مواد زاید بدنه و بهتره که با دارو جلوی علایم گرفته نشه و با درمان خانگی علائم تعدیل شن.
ولی به شرطی که مامانت بالاسرت باشه, مریضم رو مود لج نباشه .