re

یک ساعت داشتم جلوی اینه یا موهام کلنجار میرفتم که بتونم گیسشون کنم.

پیشرفت بزرگیه
۱

دیوانه

چرا خوکشی نمیکنیم؟
۳

اشوبم

میخوام بدونم بعد از اینکه فرضا تمام بچه های کلاس از اینجا با خبر شدن من باز هم اینقدر شهامت دارم که بنویسم فلان پسر با اون لباس پوشیدنش مثل زرشک میشه.
تا حالا همچین چیزی نگفتم ولی شاید یه روز دلم بخواد بگم.
میتونم بگم فلان دختر لوسه?
شاید واقعا نباشه ولی از نظر من هست و برای اینکه ذهنیت بقیه رو خراب نکنم به بقیه نمیگم و فقط اینجا مینویسم .
بازم میام بنویسم که من با مامانم دعوام شده?
من از اینی که هستم حالم بهم میخوره?
من گم شدم.کمک میخوام.
همین روزاست که دیگه فکر نکنم.ذهنم مال خودم نباشه....

واقعا این چه قانونیه که من دارم که همیشه باید مرموز باشی و غیر قابل درک.
این چه چیزیه که تو وجود ادما س و نمیذاره خودت باشی.خودت رو نشون بدی.خود خودت.
شجاع نیستم.
از این چیزی که هستم و نیستمم مطمین نیستم.

به چیزایی عمل میکنم که نباید که میدونم درست نیست ولی عمل میکنم.

چیزایی ارزش شدن برام که نیستن.ارزش ها دارن معنیشونو از دست میدن.

میترسم دیگه پیدا نشم.



پ.ن
بالاخره پاتوق م رو پیدا کردم.
در دسترس ترین, پر سر و صدا ترین و در عین حال دنج ترین جایی که میتونم انتخاب کنم.
پشت بوم خوابگاه.
واسه خودش یه زندگی ایه.
۱

دردسر

سپریچو
من:(یا خدا) یاسی چرا منو اینجوری صدا میزنی?
-چون اسم بلوتوثته
+نه این نیست که
-قبلا بوده.

با یه بستنی راضی شد دیگه تکرار نکنه که لیلی از راه رسید.
-چی شد?چیو تکراز نکنه?
من:هیچی .خصوصیه
-غلط کردین
و لیلی خانم مصمم شدن که بفهمن که ماجرای پشت این اسم چیه.
در تمام مدت داشتم فکر میکردم چقدر احتمالش هست با سرچ به این جا برسن
انواع احتمالات رو هم خودم سرچ کردم.اینجا میشه میشه صفحه دوم سوم نتیجه.
یه چیز سرچ کردم نتیجه اول بودم:'(
دلیل این پنهان کاری رو خودم نمیفهمم:/

شاید اینجارو حذف کردم.شایدم نه.نمیدونم.
چهار حرفیه.
۱

نگار

داشتم با مسوول خوابگاه دعوا میکردم میگفت من چند سال تو شهر شما دانشجو بودم خیلی مردم ریلکسی هستن نمیدونم چرا تو اینقدر شوری داری و شری :/
+
دو هفته اس قراره خانواده بیان پیش من.
یه ساعت مونده به حرکت گفتن نمیان.
اول تصمیم گرفتم به نشانه اعتراض اصلا خونه نرم ولی خیلی سخت بود .
خونه میرم از اتاقم بیرون نمیام.
باشد که رستگار شوم:دی
۱

مساله این است

هر وقت بیمارستان میرم میخوام بشینم همونجا گریه کنم.
تا دو سه روزم تو فاز انصراف و تغییر رشته ام.
این دفعه از شانسم یه دکتر چشم پزشک که دانشجو زمان شاه بود نصحیتم کرد :/
گفت تازه به پسر خودم هم خیلی گفتم بره دندون پزشکی ولی الان رزیدنت چشمه.

نمیدونم چی کار کنم....
دلم نمیخواد بعدا پشیمون شم.
۱

بومادران

اولین پروژه مو شروع کردم.
تاثیر گیاه بومادران بر روی پوسیدگی دندانB)
البته این فقط برای یادگیری روش کاره!

خیلی هم مسخره
+
گزارش کارتو میدی منم بنویسم?
نه.از فرزانه نگیر برای استاد داستان علمی تخیلی مینویسه
من: دلم میخواد.^-^
۱

ضد بشر

من خیلی ضد بشرم.
باید خودمو اصلاح کنم ولی خیلی سخته.
مثلا همه میدونن من فلان عادت خاص یا اخلاق رو دارم ولی تنها چیزی که من خیلی زحمت بکشم بدونم اسم و فامیلشونه.
انگار اصلا بقیه وجود ندارن.
اولین قدم این بود که به گروه های دوستام که ترک کرده بودم برگشتم و سعی کردم تو بحثشون شرکت کنم.
زنگ زدم خونه با همه اهالی حرف زدم.به فاطیما گفتم اگر مسواک نزنی وقتی برگشتم تمام دندوناتو میکشم:دی(فکر کنم زنگ نزنم بهتر باشه)
می خوام فایزه رو هم با گفتن اینکه تو فلان اخلاق خاص رو داری مثلا موقع عصبانیت حرف نمیزنی خوشحال کنم چون خودم تو این مواقع خوشحال میشم.
هم اتاقیام رو هم زیر نظر میگرم تا عادت هاشون رو بفهمم.
و هر کار دیگه ای که به ذهنم رسید.
در کل میخوام برای اطرافیام ارزش قایل شم.
+
مثبت گرفتن از استاد ازمایشگاه کار حضرت فیله.البته من حضرت فیل نیستم ولی تا حالا دوتا مثبت گرفتم.
موقع مثبت گرفتن همینطور که سعی میکنم قیافه سرد و خشکم رو حفظ کنم توی ذهنم میپرم, دست میزنم و جیغ میکشم:دی
میترسم یه وقت واقعیت و خیال قاطی شه.
۱

پایدار

به جز درموارد خییلی خاص و نادر اصلا برام مهم نیست بقیه چطور رفتار میکنن ولی دلم میخواست شعورم در اثر فشار مثل اپیگلوت تو لارینگوسکپی میرفت بالا.

یجوراییم زیاد خوب نیست.چون با شعورا زیاد میشن قدشونو نمیدونیم:/
+
امزوز کنار خیابون منتظر بودیم که یه توریست از کنارمون رد شد داشتیم مثل ادم ندیده ها :D نگاهش میکردیم که یه مردی پشت سرش اومد گفت که این پسره سیاحه و میخواد از شما به عنوان دختر ایرانی عکس بگیره و منم خودم استاد دانشگاهم و به هفت زبان زنده دنیا حرف میزنم.what do you do? Fine.thank you(این سندش بود:دی)
راستی رشتتون چیه?دندون پزشکی
پس بذارین یه جک بگم
یه پسره میخواسته چشم پزشک بشه باباش بهش گفته خاک تو سرت برو دندون پزشک شو
و چون ما نخندیدم فکر نفهمیدیم و 10 دقیقه دیگه هم برامون تفسیرش کرد
بعدشم رفت.
جالب اینجاست که اون توریسته بدون اینکه به ما نگاه کنه کیلومترها دور شد.
این بنده خدا هم شبیه همه چی بود جز استاد دانشگاه.

ما هم اینطوری مونده بودیم:
@-@ O-o

من فکر میکنم ماهم با بعضی مسایل یا افراد اینطوری برخورد میکنیم.
معلوم نیست از کجا امده ایم, امدنمون بهر چه بود?
یسری مزخرف میگیم, یسری مزخرف فکر میکنیم بعدش هم ول میکنیم میریم.
تازه فکر میکنیم چقدر میفهمیم
و بقیه خرن:|
+

توی کوییز استاد سوال داده
ما از نظر بهداشتی چه کمکی میتونیم به زلزله زدگان نپال کنیم?
قیافه من مثل اون پسره ت کلیپ شیب ? بام? بود!!!

زلزله?
نپال?
کی زلزله اومده?
اصن نپال کجاست??

کلا از دنیا عقبم :|
در مورد وضع بهداشت یمنم یسری چرت و پرت نوشتم برگه رو پرکردم.

واقعا از ایپکس قلبم برای خودم متاسفم:'(
۱

علوم تشریح 2

یه تیکه گوشت پاره پاره انداختن رو تخت بعد هی یه تیکه از اون پاره پاره ها رو نشون میدن میگن این فلان ماهیچه هست.
توی کتاب یه عالمه شکل رنگارنگ هست اونجا که میری همه چی قهوه ایه :/
من که شک دارم استاد خودشم واقعا به حرفایب که میزنه اعتقاد داشته باشه.
پنسش رو به زور فرو میکنه توی جسد بعد یه رشته میاره بیرون میگه این سوپریور لارینجیال وین هستش.
میگم چرا?
یه عالمه دلیلمیاره ولی من بازم شک دارم بفهمه :|
توقع دارن ادم درس یاد بگیره.

هر سوزاخ سمبه ای که رو جمجمه دیدن هر سطح صاف هر شیار هر برامدگی هررررر چیزی رو براش اسم گذاشتن.
فکز نکنم به هیچ دردیم بخوره.
فقط دانشجو خون ب جیگز کن خوبی هست.
خدایا اخر و عاقبت مارو توی این ترم ختم به خیر بفرما....
۱
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان